پارت 1
ویو ا/ت
امروز یرای دیدن خانوادمون از المان بعد از گذشت 26 سال به کره میریم
رفتیم خونه ی عموم و همه اونجا بودن توی این مدت باهم از طرق گوشی در ارتباط بودیم
خلاصه 3 روز گذشت و ما توی یکی از خونه های عموم که تو جنگل بود و مخفی زندگی میکردیم چون دشمنای بابام هنوز هم منتظر ما بودن
ی روز که داشتیم تو جاده با ماشین میرفتیم ماشین خاموش شد بابام زد کنار و فهمید که باتری خالی کرده برای همین به عموم زنگ زد که کمکمون کنه ولی انتن نمیداد لعنتی رفتیم تو ماشین که یکم بعد بابام رفت که تو جاده کمک بگیره همه جاتاریک و ترسناک و خلوت بود واقعا ادم تو اون وضع میرید به خودش استیکر خنده [چون با لبتاپ مینویسم استیکر نداره]
بابام رفت و اومد و گفت که یه ماشین خالی پیدا کره میتونیم باتری اونو در بی اریم و بندازیم تو ماشین خودمون
اما اون ی تله بود
شرط 5 تا لایک پارت بعدی
امروز یرای دیدن خانوادمون از المان بعد از گذشت 26 سال به کره میریم
رفتیم خونه ی عموم و همه اونجا بودن توی این مدت باهم از طرق گوشی در ارتباط بودیم
خلاصه 3 روز گذشت و ما توی یکی از خونه های عموم که تو جنگل بود و مخفی زندگی میکردیم چون دشمنای بابام هنوز هم منتظر ما بودن
ی روز که داشتیم تو جاده با ماشین میرفتیم ماشین خاموش شد بابام زد کنار و فهمید که باتری خالی کرده برای همین به عموم زنگ زد که کمکمون کنه ولی انتن نمیداد لعنتی رفتیم تو ماشین که یکم بعد بابام رفت که تو جاده کمک بگیره همه جاتاریک و ترسناک و خلوت بود واقعا ادم تو اون وضع میرید به خودش استیکر خنده [چون با لبتاپ مینویسم استیکر نداره]
بابام رفت و اومد و گفت که یه ماشین خالی پیدا کره میتونیم باتری اونو در بی اریم و بندازیم تو ماشین خودمون
اما اون ی تله بود
شرط 5 تا لایک پارت بعدی
۱.۲k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.