چند پارتی کوکی 4

(ا/ت امد پایین )
سیسلیا:ا/ت .چیزی شده ؟چرا سرخ شدی؟
ا/ت:ه..ه..هیچی نیست فقط یکم گرمه
سیسلیا :دروغگو

جونگکوک ویو:
گربه کوچولوی بامزه ،بیاید اول یه فکری به حال لیا کنم

(چند روز بعد)

منشی:اقای جئون ،وکیل کیم تشریف اورد
جونگکوک:بگید بیاد داخل

(جونگ کوک برای پنهان گردن از مردم عادی یه شرکت بزرگ و معروف داره)

تهیونگ:هعی جئون ..خیلی وقته ندیدمت رفیق

جونگکوک:تهیونگ .امدی.ازت ممنونم ....

تهیونگ:بگو ببینم مشکل چیه که بزرگترین مافیا کارشبه قانون کشیده شده .خانواده کی ازت شکایت کرده؟

(جونگکوک خنده ریزی کرد)

جونگکوک:نه مسئله اون نیست ،نیخوام یه دادخواست طلاق برام بنویسی .به بهانه خیانت

تهیونگ:خیانت؟واقعا؟

جونگکوک:برام مهم نیست به بهانه چیه فقط زودتر میخوام از دست اون……خلاص شم
تهیونگ :اگه این چیزیه که تو میخوای
(تق تق)

جونگکوک:بله
منشی: خانوم ا/ت تشریف اوردن
(چشمای جونگکوک برق زد )

تهیونگ ویو:
تا گفت ا/ت چشماش برق زد ،داره جالب میشه ،که میخواد از دست لیا فرار کنه نه ؟خوب چه بهتر بلاخره اون دختر ……رو از باند و خانواده میره بیرون

(یه نکته:اینکه تهیونگ و جونگکوک از طرف خانواده مادری فامیلن ،بدونید لیا چقدر مضخرفه که هیچکس ازش خوشش نمیاد)