سناریو کوتاه ✨🍷
فرشته مرگ از کنترل خارج شده بود...
مدام فریاد می زد:من حالا می خوام خدا رو بکشم!...
جون مردم رو یکی پس از دیگری می گرفت...
اون رو غل و زنجیر کردن...
با فریادهاش فرشته های نگهبان زندان رو می ترسوند...
_می خوام خدا رو بکشم!...همه تون می میرد!...
زنجیر ها رو می کشید و فریاد می کشید و ناله می کرد...
اما در آخر...این خدا بود که جون اون رو گرفت!...
این تقلا کردن بی جهت... هیچ نتیجه ای جز مرگ خودش نداره...
#shortscenarios_by_myj
مدام فریاد می زد:من حالا می خوام خدا رو بکشم!...
جون مردم رو یکی پس از دیگری می گرفت...
اون رو غل و زنجیر کردن...
با فریادهاش فرشته های نگهبان زندان رو می ترسوند...
_می خوام خدا رو بکشم!...همه تون می میرد!...
زنجیر ها رو می کشید و فریاد می کشید و ناله می کرد...
اما در آخر...این خدا بود که جون اون رو گرفت!...
این تقلا کردن بی جهت... هیچ نتیجه ای جز مرگ خودش نداره...
#shortscenarios_by_myj
۱۳.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.