چرخُ فلک p8
مکث کرد...پرسیدم:
_چقدر میشه؟
گفت:
_ هزینه های بیمارستان خصوصی یکم بالاس..و خانواده ای که قراره اهدای عضو کنن هم وضع مالیشان خوب نیس و پول میخوان...حداقل ۱ میلیون وونی میشه
مغزم سوت کشید
کلافه دستی تو موهام کشیدم
چجوری این همه پول گیر بیارم
نفهمیدم چجوری باهاش خدافظی کردم و از بیمارستان اومدم بیرون
خیابونا خیلی شلوغ بود...مثل ذهن من
وسط ترافیک داشتم تا خودم حساب میکردم چجوری پول عمل رو جور کنم
اگه ماشین و خونه رو بفروشم نزدیک ۵۰۰ هزار وون درمیاد
با پس انداز و طلاهای کمی که دارم به زور به ۱۰۰ هزار وون برسه...شاید بهتره کمی از مامان قرض بگیرم...نه نه
اصلا حاضر نیستم گابریل منت سرم بزاره
نزدیک بود گریم بگیره
چیکار باید بکنم
با وجود ترافیک و دوری خونه از بیمارستان ۱ شب نزدیک خونه شدم
همزمان با من یه موتوری یه ماشین هم داخل کوچه شدن....با پیچیدن موتور جلوی ماشین سریع زدم رو ترمز...ترس برم داشت
در کسری از ثانیه یکی با چوب کوبید رو شیشع و همزمان داد زد:
_بیا بیرون
قفل فرمون رو از زیر پام برداشتم و درو باز کردم...چند نفر هیکلی دورم کرده بودن...نکنه دزدن؟
قیافه هاشون رو پوشونده بودن
یکیشون خواست بیاد جلو ک داد زدم:
_نیا جلووو...با من چیکار داریدددد
پوزخندی ک زد تنم رو لرزوند ...اینبار دو نفری حمله کردن سمتم
با قفل فرمون به پهلوی یکی زدم ولی اونقدر نبود ک از پا درش بیاره ...تا ب خودم بیام اون یکی شونه هامو از پشت گرفت...یکی دیگشون ضربه محکمی ب شکمم زد که ناله ی دردناکم بلند شد
مردی ک از پشت گرفته بودتم بلندم کرد و رو شونش انداختم
جیغ و داد کردم و ب کمرش مشت کوبیدم
_چقدر میشه؟
گفت:
_ هزینه های بیمارستان خصوصی یکم بالاس..و خانواده ای که قراره اهدای عضو کنن هم وضع مالیشان خوب نیس و پول میخوان...حداقل ۱ میلیون وونی میشه
مغزم سوت کشید
کلافه دستی تو موهام کشیدم
چجوری این همه پول گیر بیارم
نفهمیدم چجوری باهاش خدافظی کردم و از بیمارستان اومدم بیرون
خیابونا خیلی شلوغ بود...مثل ذهن من
وسط ترافیک داشتم تا خودم حساب میکردم چجوری پول عمل رو جور کنم
اگه ماشین و خونه رو بفروشم نزدیک ۵۰۰ هزار وون درمیاد
با پس انداز و طلاهای کمی که دارم به زور به ۱۰۰ هزار وون برسه...شاید بهتره کمی از مامان قرض بگیرم...نه نه
اصلا حاضر نیستم گابریل منت سرم بزاره
نزدیک بود گریم بگیره
چیکار باید بکنم
با وجود ترافیک و دوری خونه از بیمارستان ۱ شب نزدیک خونه شدم
همزمان با من یه موتوری یه ماشین هم داخل کوچه شدن....با پیچیدن موتور جلوی ماشین سریع زدم رو ترمز...ترس برم داشت
در کسری از ثانیه یکی با چوب کوبید رو شیشع و همزمان داد زد:
_بیا بیرون
قفل فرمون رو از زیر پام برداشتم و درو باز کردم...چند نفر هیکلی دورم کرده بودن...نکنه دزدن؟
قیافه هاشون رو پوشونده بودن
یکیشون خواست بیاد جلو ک داد زدم:
_نیا جلووو...با من چیکار داریدددد
پوزخندی ک زد تنم رو لرزوند ...اینبار دو نفری حمله کردن سمتم
با قفل فرمون به پهلوی یکی زدم ولی اونقدر نبود ک از پا درش بیاره ...تا ب خودم بیام اون یکی شونه هامو از پشت گرفت...یکی دیگشون ضربه محکمی ب شکمم زد که ناله ی دردناکم بلند شد
مردی ک از پشت گرفته بودتم بلندم کرد و رو شونش انداختم
جیغ و داد کردم و ب کمرش مشت کوبیدم
۱۷.۰k
۳۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.