پارت 9
ویو کوک
بعد نهار رفتم حموم و اومدم بیرن و یه شلوار کارکولش مشکی و یه تیشرت گشاد سفید پوشیدم.
«نویسنده: رنگ سفید و مشکی رنگ مورد علاقمه و گفت همچی کوک رو مشکی سفید کنم.»
رفتم پایین که دیدم ته هم دراه میره بیرون، سریع رفتم پیش که من رو دید تعجب کرد و زد زیر خنده.
ته: این چی پوشیدی؟ داری تو گم میشی.«خنده»
کوک: مگه چشه؟ خوب من این جور لباسا رو دست دارم.«کیوت و عصبی»
ته: باشه، حالا میخوای برسونمت؟
کوک: اره، چون راه هم دوره من رو ببر.
ته: باشه بیا بریم سوار ماشین شیم.
ادامه دارد......................
بعد نهار رفتم حموم و اومدم بیرن و یه شلوار کارکولش مشکی و یه تیشرت گشاد سفید پوشیدم.
«نویسنده: رنگ سفید و مشکی رنگ مورد علاقمه و گفت همچی کوک رو مشکی سفید کنم.»
رفتم پایین که دیدم ته هم دراه میره بیرون، سریع رفتم پیش که من رو دید تعجب کرد و زد زیر خنده.
ته: این چی پوشیدی؟ داری تو گم میشی.«خنده»
کوک: مگه چشه؟ خوب من این جور لباسا رو دست دارم.«کیوت و عصبی»
ته: باشه، حالا میخوای برسونمت؟
کوک: اره، چون راه هم دوره من رو ببر.
ته: باشه بیا بریم سوار ماشین شیم.
ادامه دارد......................
۴.۵k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.