پارت یک اسمت مایاعه

ت:وایی ساعت چنده!
گوشیتو نگاه میکنی
او اوه چی ساعت یازده من ساعت یازده و نیم باید برم نههه

سریع لباساتو میپوشیو راه میوفتی
تو راه:(اوه وایی چقدر گشنمه باید یه چیزی بخورم)
یجا نگهمیداری و یه چیز میخری و تو ماشین میخوری سریع میری پیش بچه.


مامان بچه (:من ساعت سه برمیگردم حواست به بچه باشه)

ت:بله حواسم هست
انقدر کیوت بود که میخواستم بخورمش

ساعت سه
بچه رو میدی و میای
ت:باید به فکر کار باشم چون پول زیادی از پرستاری نمیتونم بگیــ...

همسایه بالایی تون میاد

جونگکوک:اوه همسایه ی جدید دنبال کار میگردی؟!

ت:اره واسه ی چی ( با عصبانیت)

کوک:منم دنبال یکی ام که کار کنه برام
ت:واقعا؟ ولی من از ساعت سه به بعد میتونم کار کنم ها

کوک:عه چه خوب پس ساعت سه بیا بالا

ت:باشه

کوک:میتونیم باهم اشنا شیم؟

ت:اره من اسمم مایاست و تو

کوک:من جانگ کوک هستمم مافـ.... چی یعنی یه فروشنده ی آلاین که به یکی نیاز دارم وسایل رو ببره

ت:باشه (و رفتی بالا)

کوک:خوبه از قیافش استفاده کنم کسی بهش شک نمیکنه .

فردا: از پیش بچه میای و میری پیش کوک

کوک :امروز کار زیادی نداری فقط این بسترو ببر به این ادرس

ت:همین!

کوک:اره ولی حواست باشه

میری و......
شرایط پارت بعدی
19 کامت
13 لایک