سناریو گوجو ساتورو...
در دنیایی جادووی چیزه جادویی... دختری با نام ات زندگی میکرد... ات یه دختر روستایی بود که پدر و مادرشو در سن 9 سالگی از دست داده بود...
ات تو یه خونه کوچیک زندگی و تو قنادی کار میکنه... حقوق کمی داره اما زندگیش خوب پیش میرفت... تا اون روز...
یه شب وقتی داشت از کارسبر میگشت... چند نفر یقه رو گرفتن...
؟؟: به به چه دختر قشنگی! خوب میشه یکی بکنتد...
......: ولش کن
و اونا با دیدن اون مرد... پا به فرار گذاشتن! که از اون نمیترسه... جادو از چشم های آبی رنگش فبران میکرد... و اون گوجو ساتورو بود..
گوجو:لبخند کاوایی*سلام خانوم کوچولوو چیزیت که نشد نههه
ات: ن.. نه م ممنون... آقا..
گوجو: پس زود رسیدمممم خب... راستش میای باهم رفیق شیمممم البته میدونم اسمتو نمیدونم پس بگو و بدوووو چون میخوام بدونم اسم کسی به کوچولویی تو اسمش چیه
ات: آرهههههه میخوامممم باهات دوست شممممم کله برفیییییییییییییییییییییییییییییییی(کله برفی با کی بودی پشمک 🙂💢🔪)
گوجو:.....................
پارت بعدی رو هم موزارم منظور باشیدددددد
لایک کن اوکیه🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وضعیت: ویرایش شده
ات تو یه خونه کوچیک زندگی و تو قنادی کار میکنه... حقوق کمی داره اما زندگیش خوب پیش میرفت... تا اون روز...
یه شب وقتی داشت از کارسبر میگشت... چند نفر یقه رو گرفتن...
؟؟: به به چه دختر قشنگی! خوب میشه یکی بکنتد...
......: ولش کن
و اونا با دیدن اون مرد... پا به فرار گذاشتن! که از اون نمیترسه... جادو از چشم های آبی رنگش فبران میکرد... و اون گوجو ساتورو بود..
گوجو:لبخند کاوایی*سلام خانوم کوچولوو چیزیت که نشد نههه
ات: ن.. نه م ممنون... آقا..
گوجو: پس زود رسیدمممم خب... راستش میای باهم رفیق شیمممم البته میدونم اسمتو نمیدونم پس بگو و بدوووو چون میخوام بدونم اسم کسی به کوچولویی تو اسمش چیه
ات: آرهههههه میخوامممم باهات دوست شممممم کله برفیییییییییییییییییییییییییییییییی(کله برفی با کی بودی پشمک 🙂💢🔪)
گوجو:.....................
پارت بعدی رو هم موزارم منظور باشیدددددد
لایک کن اوکیه🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وضعیت: ویرایش شده
۲.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.