پارت ۳ خوناشام

مایا
خیلی خسته بودم و از درسا چیزی نمی فهمیدم.یهو با صدای کوریا به خودم اومدم.
_هی دختر بنویس چرا نمی‌نویسی
+سرم خیلی درد میکنه
_باشه ولی زنگ تفریح میدم مینویسی
+اوکی
معلم
خب بچه ها این درس های امروز رو پس فردا امتحان میگیرم
مایا
بهتر از این نمیشه الان من چطور امتحانو برسونم؟؟هاننن
(بچم مثل ما خود درگیری داره😂)
معلم: یبار دیگه هم مرور کنید هر اشکالی داشتید بپرسید
بچه ها
چشم
مایا
اوفففففف سرم خیلی درد میکنهههه
درییییییینگگگگ(مثلا صدای زنگ😐)
_مایا خانوم این زنگ بیرون نمیریم. بفرما بنویس.
+اوفففف... باشه بابا. میگم چیزه امروز بعد از ظهر وقتت آزاده؟
_آره،چطور
+میتونی یه جایی قرار بزاریم به من درس امروز رو توضیح بعدی
_اومممم،باشه بیایم همون پارک کنار مدرسه
_اوکیه
این داستان ادامه دارد...
شرط پارت بعدی
۳۰لایک
۱۰کامنت
🤎لاویو🤎