خون آشام من🖤🍷

خون آشام من🖤🍷
پارت ۲۵

تهیونگ ویو
درو باز کردن که کلی شرشره ریخت روی سرم تولدت مبارک رو خوندن و شمع هارو فوت کردم و کیک رو بریدم
ات:تهیونگ کلت چقد بد مزس (عکس تهیونگ روی کیکه)
تهیونگ:اره مثل ت
بورا:داداش جونم تولدت مبارک
تهیونگ:ممنون آبجی جون
جونگ کوک :تولدت مبارک داشم
تهیونگ:واقعا از همه به جز ات ممنون
ات:😒😤به عنم
تهیونگ:ات خ.....
(گایز اسم پارک جی آه به پارک یورا تغییر کرد🙂)
بورا:تهیونگ بسه داشم به نظرم تهیونگ وقتی خوب شد بریم همگی با هم دریا
ات: یعنی تهیونگ هم میاد
پرش زمانی چهار ماه بعد از تولد و رفتن دریا:
ات ویو
داشتیم وسایلمون رو آماده میکردیم
خب دیگه تموم شد
ات:بچه ها تموم شدید
همه:آره
رفتیم سوار شدیم قطار فقط دو تا تخت داشت خب خوبه منو و بورا هم باهم میریم

بورا ویو
از قصد قطار هارو یه کوپه 5 تخته و یه کوپه 2 تخته برای ات و تهیونگ گرفتم هر تخت رو به اسم همون فرد گرفتم رسیدیم و رفتیم داخل قطار بلیط دادم به بچه ها
ات:چرا شماره کوپه من با شما فرق میکنه؟
تهیونگ:برا تو چنده؟
ات:95
تهیونگ:مطمئنی میشه ببینم
ات:ایناها
تهیونگ:منو و تو داخل یه کوپه هستیم
ات:(فقط پشماش موند)
ات ویو
میدونستم که کار بورا هست خیلی عصبی شدم رفتم پیش مهماندار
ات:ببخشید
مهماندار:بله
ات:میشه کوپه هارو عوض کرد فقط من یه نفرم
مهماندار:داخل یه کوپه یه تخته
ات:نه با یکی دیگه هم هستم
مهماندار :نه واقعا معذرت میخوام فقط با همراهی میتونیم کوپه ها رو عوض کنیم
ات:ممنونم
رفتم پیش بورا تا بهش بگم خودش جاشو با من عوض بکنه..............