فیکشن چانیول پارت ۱۳
شیطنت عشق💋
پارت سیزدهم
نویسنده:کیم او یون
_دهنتوووو ببنددد فقط بگو چشممم
جونگ میون:خانم کیم لطفا ادبتون رو رعایت کنید
_تو کی هستی که بهش احترام بزارم
.فکر میکنم بحث رو زیاد بزرگ کردین بخاطر پدرتون این همه داد و بیداد و توهی...
با سیلی که خوردم نتونستم حرفمو ادامه بدم
چقدر دیگه دهنمو میبستم بهش نزدیک شدم و گفتم خانم کنیا،از حدتون نگذرید نه شما و نه اقای کیم اجازه دست بلند کردن،توهین کردن یا داد زدن به من رو ندارید
_دختره ی گستاخ
سه بار پشت سر هم زد تو دهنم که مزه ی خون رو تو دهنم احساس کردم
_گمشو بیرون،همین الان
در و باز کردم و به سمت دفتر خودن رفتم
تلفن دفترم زنگ خورد به سمت تلفن رفتم اول بغضمو قورت دادم و گفتم:بله؟
وقتی حرف زدم لبم درد گرفت که اخی گفتم
منشی یورا:چیزی شده دستیار میون
سعی کردم دهنمو زیاد باز نکنم تا درد بگیره و اروم گفتم بله کاری داشتید؟
منشی یورا:رئیس چان کارت داره لطفا زود به دفترشون بیا
.باشه
تلفنو گذاشتم
خدای این وسط اینو کجای دلم بزارم؟
سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم و سعی کردم با دستمال خون لبمو بند بیارم
اما هنوز مشخص بود
و تازه جای دستشم مونده بود!
خدای من اهههه
سرم پایین بود میخواستم وارد دفتر بشم که یهو در باز شد
شت این دختره ی نکبت کنیا چرا اینجاس
به صورتم نگاه کرد و با طرز تحقیر امیزی گفت:اومدی گزارش صورتتو بدی؟
پوزخند زد و دستشو روی زخم لبم فشار داد
.اخخ
رئیس چان باهام کار دارن
فشار انگشتشو بیشتر کرد که اشک تو چشمام جمع شد
پس اگه گفت صورتت چیشده؟
با دو..ستم.دع..دعوام شده
انگشتشو کشید و ول کرد
_اخه چرا باید به توی حقیر اهمیت بده؟🤣
لبت داره خون میاد حقیر!
بعد از قصد بهم تنه ای زد و رفت
منشی یورا:میون شی چرا دم در منتظر موندی بیا تو
رفتم تو که گفت خب اینجا دفتر منه اونجا هم که دوباره یه در داره مال رئیس چان هست یعنی از یه اتاق دو تا به وجود اوردن
سعی کردم صدامو شاد کنم و بگم که اینطور
یورا خداروشکر سرش به پرونده هاش مشغول بود وگرنه حتما سر و صدا راه مینداخت با این وضع داغون صورتم
در اتاق رئیس چان رو زدم
_بیا تو
خم شدمو گفتم کاری باهام داشتید رئیس چان؟
_اره اگه کاری نداشتم نمیگفتم بیای تا صداتو بشنوم
همچنان سرم پایین بود و خداروشکر حتی نگفت بشین یعنی این به این مغروری میگه بشین؟شت چه فکر پوچی!
سرشو بالا اورد و گفت:سرتو چرا پایین گرفتی؟فک نکنم از روزی که دیدمت چیزی به اسم خجالت بشناسی؟!
.گردنم درد میکنه
_هی تو منو مسخره کردی؟سرتو بگیر بالا ببینم
.جدی گفتم
_اخه چه گردن دردی اینجوریه؟خدایا دروغم بلد نیستی
با صدای جدی و کمی عصبی گفت:گفتم سرتو بگیر بالا
ایندفعه حتی جوابم ندادم
از روی صندایش پاشد و داشت طرف من....
ادامه دارد..
کپی ممنوع!
پارت سیزدهم
نویسنده:کیم او یون
_دهنتوووو ببنددد فقط بگو چشممم
جونگ میون:خانم کیم لطفا ادبتون رو رعایت کنید
_تو کی هستی که بهش احترام بزارم
.فکر میکنم بحث رو زیاد بزرگ کردین بخاطر پدرتون این همه داد و بیداد و توهی...
با سیلی که خوردم نتونستم حرفمو ادامه بدم
چقدر دیگه دهنمو میبستم بهش نزدیک شدم و گفتم خانم کنیا،از حدتون نگذرید نه شما و نه اقای کیم اجازه دست بلند کردن،توهین کردن یا داد زدن به من رو ندارید
_دختره ی گستاخ
سه بار پشت سر هم زد تو دهنم که مزه ی خون رو تو دهنم احساس کردم
_گمشو بیرون،همین الان
در و باز کردم و به سمت دفتر خودن رفتم
تلفن دفترم زنگ خورد به سمت تلفن رفتم اول بغضمو قورت دادم و گفتم:بله؟
وقتی حرف زدم لبم درد گرفت که اخی گفتم
منشی یورا:چیزی شده دستیار میون
سعی کردم دهنمو زیاد باز نکنم تا درد بگیره و اروم گفتم بله کاری داشتید؟
منشی یورا:رئیس چان کارت داره لطفا زود به دفترشون بیا
.باشه
تلفنو گذاشتم
خدای این وسط اینو کجای دلم بزارم؟
سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم و سعی کردم با دستمال خون لبمو بند بیارم
اما هنوز مشخص بود
و تازه جای دستشم مونده بود!
خدای من اهههه
سرم پایین بود میخواستم وارد دفتر بشم که یهو در باز شد
شت این دختره ی نکبت کنیا چرا اینجاس
به صورتم نگاه کرد و با طرز تحقیر امیزی گفت:اومدی گزارش صورتتو بدی؟
پوزخند زد و دستشو روی زخم لبم فشار داد
.اخخ
رئیس چان باهام کار دارن
فشار انگشتشو بیشتر کرد که اشک تو چشمام جمع شد
پس اگه گفت صورتت چیشده؟
با دو..ستم.دع..دعوام شده
انگشتشو کشید و ول کرد
_اخه چرا باید به توی حقیر اهمیت بده؟🤣
لبت داره خون میاد حقیر!
بعد از قصد بهم تنه ای زد و رفت
منشی یورا:میون شی چرا دم در منتظر موندی بیا تو
رفتم تو که گفت خب اینجا دفتر منه اونجا هم که دوباره یه در داره مال رئیس چان هست یعنی از یه اتاق دو تا به وجود اوردن
سعی کردم صدامو شاد کنم و بگم که اینطور
یورا خداروشکر سرش به پرونده هاش مشغول بود وگرنه حتما سر و صدا راه مینداخت با این وضع داغون صورتم
در اتاق رئیس چان رو زدم
_بیا تو
خم شدمو گفتم کاری باهام داشتید رئیس چان؟
_اره اگه کاری نداشتم نمیگفتم بیای تا صداتو بشنوم
همچنان سرم پایین بود و خداروشکر حتی نگفت بشین یعنی این به این مغروری میگه بشین؟شت چه فکر پوچی!
سرشو بالا اورد و گفت:سرتو چرا پایین گرفتی؟فک نکنم از روزی که دیدمت چیزی به اسم خجالت بشناسی؟!
.گردنم درد میکنه
_هی تو منو مسخره کردی؟سرتو بگیر بالا ببینم
.جدی گفتم
_اخه چه گردن دردی اینجوریه؟خدایا دروغم بلد نیستی
با صدای جدی و کمی عصبی گفت:گفتم سرتو بگیر بالا
ایندفعه حتی جوابم ندادم
از روی صندایش پاشد و داشت طرف من....
ادامه دارد..
کپی ممنوع!
۴.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.