☆فیک عضو هشتم☆
☆فیک عضو هشتم☆
پارت ⁴
___________
(ویو ات)
از خونه زدم بیرون قرار بود دوست انلاینمو که تو همون مدرسه ای که من قرار بود برم درس میخوند رو ملاقات کنم اسمش لیساس مدت زیادی نیست که باهاش دوست شدم و کل زندگی مو براش تعریف کردم اونم مثل من از بچگی آرزو ی ایدل شدن رو داشت و قرار بود در یک کمپانی تست بده
___________
تمام خیابونا به چشمم آشنا بود
رسیدم دم مدرسه که لیسا زنگ زد
(^علامت لیسا)
^الو ات کجایی دل تو دلم نیست ببینمت
من رو به روی مدرسم
^فکر کنم دیدمت سویشرت مشکی تنته
آره
همین که این حرفو زدم یکی از پشت
بغلم کرد لیسا بود اون خیلی خوشگل بود از اونجایی که اولین باره دیدمش خیلی از چهرش خوشم اومد
^ات خیلی خوش حالم که ملاقاتت کردم
منم همین طور
اون دستمو گرفت و باهم به طرف دفتر معلما رفتیم منو برد پیش معلم
(علامت ÷معلم)
سلام من ات هستم دانش آموز انتقالی
÷وای پس دانش آموز جدید تویی خوشگل به نظر میرسی
مرسی
بعد از صحبت کردن با معلم به بیرون رفتیم
^من میرم شیر کاکائو بگیرم
باش
داشتم تو سالن قدم میزدم که به ی پسر محکم برخورد کردم
_چته روانی
+روانی اونیه که هروز تو آینه می بینی
_این دختررو نگا (پوزخند)
یهو یقمو گرفت و چسبوندم به دیوار
_ببین اگه اینجا بخوای شاخ بشی شاخاتو میشکونم فهمیدی
بدون اینکه جواب بدم سریع زدم وسط پاش از درد جمع شد به خودش خیلی عصبی شد داشت میومد سمتم که یکی دستمو کشید و بردم تو حیاط
(علامت = پسره)
چرا منو آوردی ایجا
=تو اتی
آره ولی تو اسممو از کجا میدونی
=من.......
________________________________________
فکنم از فیک زیاد خوشتون نیامده چون حمایت نکردین😭
شرط
۳ لایک
پارت ⁴
___________
(ویو ات)
از خونه زدم بیرون قرار بود دوست انلاینمو که تو همون مدرسه ای که من قرار بود برم درس میخوند رو ملاقات کنم اسمش لیساس مدت زیادی نیست که باهاش دوست شدم و کل زندگی مو براش تعریف کردم اونم مثل من از بچگی آرزو ی ایدل شدن رو داشت و قرار بود در یک کمپانی تست بده
___________
تمام خیابونا به چشمم آشنا بود
رسیدم دم مدرسه که لیسا زنگ زد
(^علامت لیسا)
^الو ات کجایی دل تو دلم نیست ببینمت
من رو به روی مدرسم
^فکر کنم دیدمت سویشرت مشکی تنته
آره
همین که این حرفو زدم یکی از پشت
بغلم کرد لیسا بود اون خیلی خوشگل بود از اونجایی که اولین باره دیدمش خیلی از چهرش خوشم اومد
^ات خیلی خوش حالم که ملاقاتت کردم
منم همین طور
اون دستمو گرفت و باهم به طرف دفتر معلما رفتیم منو برد پیش معلم
(علامت ÷معلم)
سلام من ات هستم دانش آموز انتقالی
÷وای پس دانش آموز جدید تویی خوشگل به نظر میرسی
مرسی
بعد از صحبت کردن با معلم به بیرون رفتیم
^من میرم شیر کاکائو بگیرم
باش
داشتم تو سالن قدم میزدم که به ی پسر محکم برخورد کردم
_چته روانی
+روانی اونیه که هروز تو آینه می بینی
_این دختررو نگا (پوزخند)
یهو یقمو گرفت و چسبوندم به دیوار
_ببین اگه اینجا بخوای شاخ بشی شاخاتو میشکونم فهمیدی
بدون اینکه جواب بدم سریع زدم وسط پاش از درد جمع شد به خودش خیلی عصبی شد داشت میومد سمتم که یکی دستمو کشید و بردم تو حیاط
(علامت = پسره)
چرا منو آوردی ایجا
=تو اتی
آره ولی تو اسممو از کجا میدونی
=من.......
________________________________________
فکنم از فیک زیاد خوشتون نیامده چون حمایت نکردین😭
شرط
۳ لایک
۱.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.