آهنگ قلب من 🎼 ●Part 34●
(نابی)
وقتی سوالا تموم شد دیدم شوگا و سونا اومدن سمتم باورم نمیشد بعد سه سال میبینمشون از جام بلند که سونا اومد طرفم و منو به آغوش کشید و شروع به گریه و بعد از چند دقیقه ازم جدا شد و یه سیلی بهم زد و من با تعجب بهش نگاه کردم
سونا: دختره ی بیشعور
بعد از گفتن این رفت وا چرا اینجوری کرد بعد از اینهمه مدت دیدم با سیلی بهم خوش آمد گفت واقعا که ، همون موقع شوگا اومد طرفم و من بهش خیره شدم و بله من هنوزم عاشقشم
شوگا: خیلی دلمون برات تنگ شده بود نمیدونم چرا این سه سال غیبت زده بود ولی واقعا از دیدنت خوشحال شدم
نابی: ممنونم منم خوشحالم از دیدنتون ولی مثل اینکه یه نفر خوشحال نیست
شوگا: نه اون فقط دلتنگه همین چند دقیقه دیگه برمیگرده خودت میبینی حالا نمیخوای تعریف کنی چه اتفاقی افتاده؟
نابی: چرا تعریف میکنم فقط بزار سونا هم بیاد
سوگا: اکی
هر نشستیم روی صندلی
نابی: دخترتون بدنیا اومد؟
شوگا با شنیدن این حرف سرش رو پایین انداخت
شوگا: بدنیا اومد ولی یه سال پیش بخاطر مشکل قلبی فوت کرد
نابی: اوه نه من متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم
شوگا: نه نه اشکالی نداره من ناراحت نشدم
چند دقیقه ای گذشت و سونا اخمو وارد اتاق شد
سونا: زود باش بگو کدوم گوری بودی؟
نابی: مرسی که انقدر با محبت رفتار میکنی
سونا: بگووو
کل ماجرارو براشون تعریف کردم و هر دو از تعجب دهناشون باز مونده بود
سونا: ساسنگ فن دزدیت بعدم باهات ازدواج کرد خوبه بچه دار نشدین
نابی: یااا من حتما نزاشتم ببوستم چه بره به رابطه
سونا: باشه بابا
نابی: حالا عصبانیتت خوابید؟
سونا: آره یکم ولی هنوز بخاطر اینکه میخواستی خودکشی کنی به شدت عصبانیم
نابی: باور کن اونموقع خیلی احساس بدی داشتم
سونا: ولی این دلیل نمیشه که خودکشی کنی
نابی: میدونم اشتباه کردم از هردوتون معذرت میخوام
شوگا: اشکال نداره فقط دیگه کار احمقانه ای نکن خواهشا
نابی: چشم
همینطور مشغول حرف زدن بودیم که رئیس پلیس اومد داخل
کپی ممنوع ❌
وقتی سوالا تموم شد دیدم شوگا و سونا اومدن سمتم باورم نمیشد بعد سه سال میبینمشون از جام بلند که سونا اومد طرفم و منو به آغوش کشید و شروع به گریه و بعد از چند دقیقه ازم جدا شد و یه سیلی بهم زد و من با تعجب بهش نگاه کردم
سونا: دختره ی بیشعور
بعد از گفتن این رفت وا چرا اینجوری کرد بعد از اینهمه مدت دیدم با سیلی بهم خوش آمد گفت واقعا که ، همون موقع شوگا اومد طرفم و من بهش خیره شدم و بله من هنوزم عاشقشم
شوگا: خیلی دلمون برات تنگ شده بود نمیدونم چرا این سه سال غیبت زده بود ولی واقعا از دیدنت خوشحال شدم
نابی: ممنونم منم خوشحالم از دیدنتون ولی مثل اینکه یه نفر خوشحال نیست
شوگا: نه اون فقط دلتنگه همین چند دقیقه دیگه برمیگرده خودت میبینی حالا نمیخوای تعریف کنی چه اتفاقی افتاده؟
نابی: چرا تعریف میکنم فقط بزار سونا هم بیاد
سوگا: اکی
هر نشستیم روی صندلی
نابی: دخترتون بدنیا اومد؟
شوگا با شنیدن این حرف سرش رو پایین انداخت
شوگا: بدنیا اومد ولی یه سال پیش بخاطر مشکل قلبی فوت کرد
نابی: اوه نه من متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم
شوگا: نه نه اشکالی نداره من ناراحت نشدم
چند دقیقه ای گذشت و سونا اخمو وارد اتاق شد
سونا: زود باش بگو کدوم گوری بودی؟
نابی: مرسی که انقدر با محبت رفتار میکنی
سونا: بگووو
کل ماجرارو براشون تعریف کردم و هر دو از تعجب دهناشون باز مونده بود
سونا: ساسنگ فن دزدیت بعدم باهات ازدواج کرد خوبه بچه دار نشدین
نابی: یااا من حتما نزاشتم ببوستم چه بره به رابطه
سونا: باشه بابا
نابی: حالا عصبانیتت خوابید؟
سونا: آره یکم ولی هنوز بخاطر اینکه میخواستی خودکشی کنی به شدت عصبانیم
نابی: باور کن اونموقع خیلی احساس بدی داشتم
سونا: ولی این دلیل نمیشه که خودکشی کنی
نابی: میدونم اشتباه کردم از هردوتون معذرت میخوام
شوگا: اشکال نداره فقط دیگه کار احمقانه ای نکن خواهشا
نابی: چشم
همینطور مشغول حرف زدن بودیم که رئیس پلیس اومد داخل
کپی ممنوع ❌
۶۳.۷k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.