شبو بخاطر اصرارای کوک اونجا بودم صبح بیدار شدم رفتم دستو
شبو بخاطر اصرارای کوک اونجا بودم صبح بیدار شدم رفتم دستو صورتمو شستم بعد رفتم پایین
اجوما. دخترم جونکوک رفت کار داشت بیا صبحونتو بخور
ات باشه
ات صبحونشو خورد و به اجوما گفت که دیگع میرع و ازش تشکر کرد
ات
رفتم خونه حاضر شدم رفتم کافه
۴ ساعت بعد
نزدیکای ۳ ساعت رسیدم ایجا یه عالمه کار داشتم
دیدم کوک دارع میاد اینجا
کوک . سلام بیبی
ات . سلام راستی بابت دیشب ممنون
کوک . من بخاطر تو هر کاری میکنم اون عوضی که چیزی نبود راستی تورو میشناخت
ات. عااا خب ارع اکسم بود
کوک . چی چرا بهم هیچی نگفتی
ات. ببخشید
کوک باشه
کوک من دیگع میرم
ات باشه خدافظ
کوک بای
اجوما. دخترم جونکوک رفت کار داشت بیا صبحونتو بخور
ات باشه
ات صبحونشو خورد و به اجوما گفت که دیگع میرع و ازش تشکر کرد
ات
رفتم خونه حاضر شدم رفتم کافه
۴ ساعت بعد
نزدیکای ۳ ساعت رسیدم ایجا یه عالمه کار داشتم
دیدم کوک دارع میاد اینجا
کوک . سلام بیبی
ات . سلام راستی بابت دیشب ممنون
کوک . من بخاطر تو هر کاری میکنم اون عوضی که چیزی نبود راستی تورو میشناخت
ات. عااا خب ارع اکسم بود
کوک . چی چرا بهم هیچی نگفتی
ات. ببخشید
کوک باشه
کوک من دیگع میرم
ات باشه خدافظ
کوک بای
۱۹.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.