فیک کوک«عشق و انتقام» p19
*آری(Ari)*
یو رام صدام زد تا بریم خونه.. سوار ماشین شدیم و راهی خونه شدیم
یو رام: حالت.. خوبه!؟
آری: اره.. ولی تو...
یو رام: نگران من نباش چیزی نیست!! ولی خب تو.. باید ببرمت دکتر
آری: تو این وضعیت؟!
یو رام: تو خواهر کوچولوی منی!! بعد بابا.. مراقبت کردن از تو وظیفه ی منه!!!
آری: ممنون!!!
*دو هفته بعد*
داشتم تو اتاق کارای مربوط رو انجام میدادم.. بعد بابا.. جئون جیهو رئیس شده بود
کوک:(در زد) خانم کیم؟!
آری: بیا داخل
کوک: اوه سلام آری شیی!! جلسه داریم
آری: الان میام
و رفتم داخل اتاق و جلسخ شروع شد!! نمیدونم به چه علت و چرا ولی تو جلسه عمو جیهو هی داشت من و یو رام رو بد نام میکرد و نمیدونمم قصد واقعیش چی بوده که اینجور شده
از جلسه اومدیم بیرون و رفتیم سمت اتاق.. اعصاب یورام خیلی خورد بود خب.. حق داشت منم نمیدونستم چرا اینجور شد
کوک: یو رام ناراحت نشو!! نمیدونم قصدش چی بود!؟! باهاش حرف میزنم
یو رام: اوکیه!!
جیهوپ: اره رفیق ناراحت نباش.. بیا بریم
یو رام صدام زد تا بریم خونه.. سوار ماشین شدیم و راهی خونه شدیم
یو رام: حالت.. خوبه!؟
آری: اره.. ولی تو...
یو رام: نگران من نباش چیزی نیست!! ولی خب تو.. باید ببرمت دکتر
آری: تو این وضعیت؟!
یو رام: تو خواهر کوچولوی منی!! بعد بابا.. مراقبت کردن از تو وظیفه ی منه!!!
آری: ممنون!!!
*دو هفته بعد*
داشتم تو اتاق کارای مربوط رو انجام میدادم.. بعد بابا.. جئون جیهو رئیس شده بود
کوک:(در زد) خانم کیم؟!
آری: بیا داخل
کوک: اوه سلام آری شیی!! جلسه داریم
آری: الان میام
و رفتم داخل اتاق و جلسخ شروع شد!! نمیدونم به چه علت و چرا ولی تو جلسه عمو جیهو هی داشت من و یو رام رو بد نام میکرد و نمیدونمم قصد واقعیش چی بوده که اینجور شده
از جلسه اومدیم بیرون و رفتیم سمت اتاق.. اعصاب یورام خیلی خورد بود خب.. حق داشت منم نمیدونستم چرا اینجور شد
کوک: یو رام ناراحت نشو!! نمیدونم قصدش چی بود!؟! باهاش حرف میزنم
یو رام: اوکیه!!
جیهوپ: اره رفیق ناراحت نباش.. بیا بریم
۴.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.