part: 5
یونجی رنگش عینه گچ سفید شده بود مطمئنم الان کلی استرس داره خیلی ارتفاعش زیاد بود به حدی که ادمایی که اون بالا رو سکو وایساده بزور دیده میشدن
هانا: واییییی چقد حال میده
هانا: نگران نباش چیزی نیس چشماتو ببند
یونجی: اولین بار نیس که تو همچین موقعیت هایی هستم
درس میگف بخاطر ایدل بودنمون باید با فوبیاهایی که عین چی ازشون میترسیم روبه رو بشیم
منیجر بردمون پیش میکاپرا و استایلیست ها که واسه برنامه امادمون کنن
بعد2ساعت دیگه کارشون تموم شد
پاشدیم رفتیم جایی که باید وایمیستادیم
کارگردان: اماده این
اعضا: ارع شروع کنیم
فیلمبردار: 1،2،3شروع
مجری که باید وظایفمونو بهمون میگف با ی کاغذ تو دستش اومد سمتمون
_سلام دخترا
ی تعظیم کوتاه کردیم
اعضا: سلام(لبخند)
_خب امادع این دیگه نه(لبخند)
هانا: ما همیشه امادع ایم(خنده)
_خوبه پس(خنده)
_خب شما باید همه بانجی جامپینگو امتحان کنین
کل قوانین رو توضیح داد
اعضا: بله
_خب اولین نفر..... یونجیه
یونجی ی لبخند زوری زد و تا خواس بگه باشه جلوشو گرفتم و گفتم
هانا: من بجای یونجی میرم
_ولی....
هانا: خودتون گفتین میتونیم جا عوض کنیم دیگه نه؟
_اه باشه، خب الان برو و اماده پریدن باش
حس میکنم این مجری ازین که من اول برم خیلی بدش میومد ولی توجه نکردم
از روی اون سکوی بلند که نزدیک50،60متر بود زا اسانسور مخصوصش بالا رفتم و اونجا و کسایی که مسئول اونجا بودن هارنس هارو برام بستن و بعد طنابی که ی سر فلزی داش رو به هارنش دور کمرم وصل کرد اونجا هم فیلمبردار بود روبه دوربین گفتم
•مطمئنم خیلی باحاله
فیلمبردار: نمیترسی
هانا: ن بابا ارتفاع ترس داره بیوفتی فوقش یا میمیری یا ناقص میشی
همه زدن زیر خنده
-دیگه امادس میتونید بپرید
•از روی این سکوی جلویی بپرید
همه کسایی که اون پایین وایساده بودن خوب دیده نمیشدن فقط فهمیدم که الان همه زل زدن به بالای سکو که من وایساده بودم
با دیدن ارتفاعش پشمای داشته و نداشتم ریخت خیلی بلند بود و همین هم جالبش و هیجان انگیز ترش میکرد همیشه ارتفاع حس و حال خوبی بهم میداد و ارتفاع رو خیلی خیلی دوس دارم
پشتمو کردم به ارتفاع و دستامو باز کردم و روبه دوربین گفتم
هانا:بریم برا پرش(🤨)
زانوهامو خم کردم و بعد خودمو پرت کردم پایین خیلی خیلی باحال بود
چن ثانیه طول کشید و بعدش طنابش کشیده شد بخاطر خاصیت کشسانیش کمی بالا بردم چن لحظه دور خودم چرخیدم و بعدشم به سمت زمین هدایت شد افتادم رو تشک بزرگی که رو زمین بود
هانا: آییی چقد باحال بود (خنده)
اون طناب که سر فلزی داش و به هارنس دور کمرم بسته شده بودو دراوردم و رو تشک دراز کشیدم
خوب بود ولی درد دستمو چن برابر کرد ولی سعی کردم که زیاد درد دستمو بروز ندم
سوهی: هانا سالمی
هانا: ن مردم این جنازمه رو این تشک
لونا: بیا پایین دیگه
از رو تشک پاشدم و رفتم پایین پیش بقیه اعضا
ینفر اومد و هارنس هارو بران باز کرد
_چطور بود
هانا: خیلی باحال بود
_از ارتفاع خوشت میاد؟
هانا: عاشقشم
_چه جالب(خنده)
_خب بعدی لوناعه
خلاصه همه بانجی جامپینگو بازی کردن و مونده بود یونجی خیلی نگرانش بودیم چون برای ضبط چن تا از ام وی هامون که تو ارتفاع بودیم بعد ضبط حالش خیلی بد شد
لونا: حالش بد نشه
سوجین: نمیشع کاری کرد؟
سوهی: هعی نمیشه فقط امیدوارم زود تموم شع
یون کیونگ: این مردک عوضی چرا اینجوری میکنه
سوهی: یون کیونگ تو به این بچه اینارو یاد میدی بخدا میکشمت
بهمن اشاره کرد
هانا: باز چرخیدیم و چرخیدیم دوباره افتادیم سر تربیت من
هانا: واییییی چقد حال میده
هانا: نگران نباش چیزی نیس چشماتو ببند
یونجی: اولین بار نیس که تو همچین موقعیت هایی هستم
درس میگف بخاطر ایدل بودنمون باید با فوبیاهایی که عین چی ازشون میترسیم روبه رو بشیم
منیجر بردمون پیش میکاپرا و استایلیست ها که واسه برنامه امادمون کنن
بعد2ساعت دیگه کارشون تموم شد
پاشدیم رفتیم جایی که باید وایمیستادیم
کارگردان: اماده این
اعضا: ارع شروع کنیم
فیلمبردار: 1،2،3شروع
مجری که باید وظایفمونو بهمون میگف با ی کاغذ تو دستش اومد سمتمون
_سلام دخترا
ی تعظیم کوتاه کردیم
اعضا: سلام(لبخند)
_خب امادع این دیگه نه(لبخند)
هانا: ما همیشه امادع ایم(خنده)
_خوبه پس(خنده)
_خب شما باید همه بانجی جامپینگو امتحان کنین
کل قوانین رو توضیح داد
اعضا: بله
_خب اولین نفر..... یونجیه
یونجی ی لبخند زوری زد و تا خواس بگه باشه جلوشو گرفتم و گفتم
هانا: من بجای یونجی میرم
_ولی....
هانا: خودتون گفتین میتونیم جا عوض کنیم دیگه نه؟
_اه باشه، خب الان برو و اماده پریدن باش
حس میکنم این مجری ازین که من اول برم خیلی بدش میومد ولی توجه نکردم
از روی اون سکوی بلند که نزدیک50،60متر بود زا اسانسور مخصوصش بالا رفتم و اونجا و کسایی که مسئول اونجا بودن هارنس هارو برام بستن و بعد طنابی که ی سر فلزی داش رو به هارنش دور کمرم وصل کرد اونجا هم فیلمبردار بود روبه دوربین گفتم
•مطمئنم خیلی باحاله
فیلمبردار: نمیترسی
هانا: ن بابا ارتفاع ترس داره بیوفتی فوقش یا میمیری یا ناقص میشی
همه زدن زیر خنده
-دیگه امادس میتونید بپرید
•از روی این سکوی جلویی بپرید
همه کسایی که اون پایین وایساده بودن خوب دیده نمیشدن فقط فهمیدم که الان همه زل زدن به بالای سکو که من وایساده بودم
با دیدن ارتفاعش پشمای داشته و نداشتم ریخت خیلی بلند بود و همین هم جالبش و هیجان انگیز ترش میکرد همیشه ارتفاع حس و حال خوبی بهم میداد و ارتفاع رو خیلی خیلی دوس دارم
پشتمو کردم به ارتفاع و دستامو باز کردم و روبه دوربین گفتم
هانا:بریم برا پرش(🤨)
زانوهامو خم کردم و بعد خودمو پرت کردم پایین خیلی خیلی باحال بود
چن ثانیه طول کشید و بعدش طنابش کشیده شد بخاطر خاصیت کشسانیش کمی بالا بردم چن لحظه دور خودم چرخیدم و بعدشم به سمت زمین هدایت شد افتادم رو تشک بزرگی که رو زمین بود
هانا: آییی چقد باحال بود (خنده)
اون طناب که سر فلزی داش و به هارنس دور کمرم بسته شده بودو دراوردم و رو تشک دراز کشیدم
خوب بود ولی درد دستمو چن برابر کرد ولی سعی کردم که زیاد درد دستمو بروز ندم
سوهی: هانا سالمی
هانا: ن مردم این جنازمه رو این تشک
لونا: بیا پایین دیگه
از رو تشک پاشدم و رفتم پایین پیش بقیه اعضا
ینفر اومد و هارنس هارو بران باز کرد
_چطور بود
هانا: خیلی باحال بود
_از ارتفاع خوشت میاد؟
هانا: عاشقشم
_چه جالب(خنده)
_خب بعدی لوناعه
خلاصه همه بانجی جامپینگو بازی کردن و مونده بود یونجی خیلی نگرانش بودیم چون برای ضبط چن تا از ام وی هامون که تو ارتفاع بودیم بعد ضبط حالش خیلی بد شد
لونا: حالش بد نشه
سوجین: نمیشع کاری کرد؟
سوهی: هعی نمیشه فقط امیدوارم زود تموم شع
یون کیونگ: این مردک عوضی چرا اینجوری میکنه
سوهی: یون کیونگ تو به این بچه اینارو یاد میدی بخدا میکشمت
بهمن اشاره کرد
هانا: باز چرخیدیم و چرخیدیم دوباره افتادیم سر تربیت من
۴.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.