پارت اول
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم خمیازه ریزی کشیدیم به بدنم کش و قوسی دادم
به سمت دبلیوسی رفتم .... رفتم طبقه پایین بازهم تنها بودم
از اجوما پرسیدم پدر مادرم کجا رفتند
اجوما جواب درست درمونی بهم نداد گفت که رفتن بیرون کار مهمی داشتن
بیخیال این موضوع شد و با اشتها به خوردن صبحانش پرداخت.
فرم مدرسشو پوشید ژاکت گرانی رو که دوستش بهش هدیه داده بود روی شونه های انداخت و تینت قرمزی به لبش زد و با دست اونو پخش کرد که جلب توجه نکنه
پنهانی از دست اجوما به سمت در خروجی حرکت کرد
میدونست اگر ببینتش دوباره بهش گیر میده که چرا ماشین نمیره
ولی ا.ت دوست داشت از هوای پاک سئول تنفس کنه
از افکارش بیرون اومد و خودشو جلوی در مدرسش دید
وارد شد
کلاس انتهای راهرو شماره ۱۰۹ (حقوق الف)
ا.ت تونسته بود دبیرستانو با بالا ترین نمره فارغ التحصیل بشه و وارد اکادمی حقوق هانکوک بشه
اکادمی و دانشگاهی که همه ارزوشون بود قبول بشن
....
باز هم چشمش به تهیونگ افتاد. چشم هاشو قاپید و به دوست صمیمیش جین هو خیره شد
جینهو برا استقبال به پیشواز او رفت دست داد و در گوشش زمزمه کرد
وقتی قراره بهش زل بزنی چرا حرف نمیزنی؟
ا.ت خندید طوری که نگاه های بچه ها رو حس کرد
در حال عذر خواهی بود که دوباره چشمم به اون دوتا تیله ببری و سرد خورد
مثل همیشه فاقد اهمیت بود براش
ا.ت اهمیتی نداد و اروم به جینهو گفت عمت زل زده بود
و به سمت نیمکتش حرکت کرد کتاب هاشو در اورد و شروع به خواندن کرد
یهو صدایی از پشت سرش توجه خودشو جلب کرد
دست از خواندن برداشت و گوش سپرد به سخن های پشت سرش
راستی جینهو فهمیدی تهیونگ کاپ زده؟
جیمهو نیم نگاهی به ا.ت کرد و گفت
-نه کی این اتفاق افتاده؟
-همین چند وقته پیش توییتر و یوتیوب داره منفجر میشه از این خبر
به وضوع عرق روی پیشونی ا.ت میشد حس کرد
تنفس براش سخت بود صورت رنگ سفید و بروش را به رنگ قرمز ترجیح داد.
دساش روی گلوش گذاشت و به سختی سعی کرد با دهان نفسی تازه کند
صدای خش خش نفس هاش تومه کلاسو جلب کرد
تهیونگ نگران سمتش اومد و ازش پرسید خوبی؟
ا.ت اشاره به کیفش کرد
تهیونگ در کیف رو باز کرد
و اسپری ریه ا.ت رو بهش داد
جینهو که توی شک این کار تهیونگ بود از افکارش خارج شد و به کمک ا.ت شتافت.
بعد چند دقیقه حال ا.ت خوب میشه و تهیونگ با همون چشمان سرد بر میگرده سرجاش
چهرش میگفت که انگار نه انگار چندقیقه پیش چه اتفاقی افتاده.
ولی امان از دلش.
به سمت دبلیوسی رفتم .... رفتم طبقه پایین بازهم تنها بودم
از اجوما پرسیدم پدر مادرم کجا رفتند
اجوما جواب درست درمونی بهم نداد گفت که رفتن بیرون کار مهمی داشتن
بیخیال این موضوع شد و با اشتها به خوردن صبحانش پرداخت.
فرم مدرسشو پوشید ژاکت گرانی رو که دوستش بهش هدیه داده بود روی شونه های انداخت و تینت قرمزی به لبش زد و با دست اونو پخش کرد که جلب توجه نکنه
پنهانی از دست اجوما به سمت در خروجی حرکت کرد
میدونست اگر ببینتش دوباره بهش گیر میده که چرا ماشین نمیره
ولی ا.ت دوست داشت از هوای پاک سئول تنفس کنه
از افکارش بیرون اومد و خودشو جلوی در مدرسش دید
وارد شد
کلاس انتهای راهرو شماره ۱۰۹ (حقوق الف)
ا.ت تونسته بود دبیرستانو با بالا ترین نمره فارغ التحصیل بشه و وارد اکادمی حقوق هانکوک بشه
اکادمی و دانشگاهی که همه ارزوشون بود قبول بشن
....
باز هم چشمش به تهیونگ افتاد. چشم هاشو قاپید و به دوست صمیمیش جین هو خیره شد
جینهو برا استقبال به پیشواز او رفت دست داد و در گوشش زمزمه کرد
وقتی قراره بهش زل بزنی چرا حرف نمیزنی؟
ا.ت خندید طوری که نگاه های بچه ها رو حس کرد
در حال عذر خواهی بود که دوباره چشمم به اون دوتا تیله ببری و سرد خورد
مثل همیشه فاقد اهمیت بود براش
ا.ت اهمیتی نداد و اروم به جینهو گفت عمت زل زده بود
و به سمت نیمکتش حرکت کرد کتاب هاشو در اورد و شروع به خواندن کرد
یهو صدایی از پشت سرش توجه خودشو جلب کرد
دست از خواندن برداشت و گوش سپرد به سخن های پشت سرش
راستی جینهو فهمیدی تهیونگ کاپ زده؟
جیمهو نیم نگاهی به ا.ت کرد و گفت
-نه کی این اتفاق افتاده؟
-همین چند وقته پیش توییتر و یوتیوب داره منفجر میشه از این خبر
به وضوع عرق روی پیشونی ا.ت میشد حس کرد
تنفس براش سخت بود صورت رنگ سفید و بروش را به رنگ قرمز ترجیح داد.
دساش روی گلوش گذاشت و به سختی سعی کرد با دهان نفسی تازه کند
صدای خش خش نفس هاش تومه کلاسو جلب کرد
تهیونگ نگران سمتش اومد و ازش پرسید خوبی؟
ا.ت اشاره به کیفش کرد
تهیونگ در کیف رو باز کرد
و اسپری ریه ا.ت رو بهش داد
جینهو که توی شک این کار تهیونگ بود از افکارش خارج شد و به کمک ا.ت شتافت.
بعد چند دقیقه حال ا.ت خوب میشه و تهیونگ با همون چشمان سرد بر میگرده سرجاش
چهرش میگفت که انگار نه انگار چندقیقه پیش چه اتفاقی افتاده.
ولی امان از دلش.
۹.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.