وقتی پسرخاله ات بود...
part 1:
ویو ات:
تو خواب هفت پادشاه به سر میبردم که ننم جیغ جیغ کنان اومد بالا سرم
ا.ت:یا امام چیشده؟ کی مرده؟ نکنه بی پدر شدم؟ نکنه.....
م ا.ت:خفه شو بابا پسر خالت از امریکا داره میاد اینجاا
ا.ت:کی جونگکوک؟ شت من اونو تا حالا ندیدمم
م ا.ت:عومم امیدوارم با هم جور در بیاین البته با این اخلاق یصخل تو هیشکی باهات جور نمیشه...
ا.ت:اها.... خب چند روز میمونه با کی میاد؟
م ا. ت:حدودا دو هفته میمونه خودش تنها میاد
ا.ت:خب اونا عین صگ پولدارن نمیتونه یه هتل بگیره
م ا. ت:دهنتو ببند تا خاله خوشگلش هس چرا هتل؟
ا.ت:-_-
م ا. ت:اها راستی توی اتاق تو میمونه
ا. ت:چییی( جییغ ) مامانن چرا نره اتاق تهیونگگگ
م ا.ت:گاو مگه نمیدونی تهیونگ هرموقع بره مسافرت در اتاقش قفل میکنهه
ا. ت:نمیخوامم
مامان:باید بخوای
کوک ویو:
بلاخره قرار بود برگردم کره و خالم رو ببینم تهیونگ رو چند بار دیده بود چون زیاد میاد امریکا
هومم بلاخره هواپیما فروز اومد کونم از جا در اومدا ماشین شخصیم اومد جلو فرودگاه سوار شدم و به سمت خونه خالم حرکت کردیم
پرش زمانی:
بلاخره رسیدم در رو زدم
ویو ا.ت:
درو زدن مامانم با پرش دومتری پاشد و در رو باز کرد
مامان ا. ت:عررر خاله قربونتت بشههه
ا. ت:دیدم یه پسر خیلی خوشگل و جذاب تو در نمایان شد
کوک:ممنونم خاله جان
کوک:واو تو ا. تی؟
ا. ت:عومم خشم
که دیدم کوک بغلم کرد.
part2:
که دیدم کوک بغلم کرد
متقابلا بغلش کردم
کوک:خوشحالم میبینمتون
م ا. ت:ما هم همینطور پسرم
کوک:خاله اتاق من کجاس ؟
م:اتاق ا. ت
کوک:اها اوکی
م:ا.ت راهنماییش کن
ا. ت:اوکی
بردمش اتاقم
ا. ت:اینجاست
کوک:عومم خشگله
ا.ت:هعبب اره ولی میدونی من از شریک شدن اتاقم متنفرم و مجبورم تورو چند ماهی تحمل کنم و این عذاب اورهه
کوک:( پوزخند)عاخیی کوچولو
ا. ت:به من میگی کوچولو؟ من کوچولو نیستم تویی که اندازه گودزیلاییی
کوک:پس اینم میدونی با یه حرکت میتونم از پنجره شوتت کنم بیرون؟
ا. ت:هه ک**صص نمک
کوک:به این کوچولوییت دومتر زبونم داری بیا بریم پایین تا همو نکشتیم
ا.ت:خب بیا مسابقه بدیم تا پایین
کوک:اوکیه
ا. ت:خب یک... دو.. یهو محکم زدم وسط پاش و فرار کردم....
کوک:قرار بود تا پایین مسابقه بدیم که یهو زد وسط پام و فرار کرد پیچیدم تو خودمم تا اومد فرار کنه پریدم کمرش و گرفتم دست و پا میزد تا از دستم فرار کنه ولی کوچولو تر از این حرفا بود انداختمش رو تخت و..شرایط پارت بعد:15 لایک 7 کامنت
ویو ات:
تو خواب هفت پادشاه به سر میبردم که ننم جیغ جیغ کنان اومد بالا سرم
ا.ت:یا امام چیشده؟ کی مرده؟ نکنه بی پدر شدم؟ نکنه.....
م ا.ت:خفه شو بابا پسر خالت از امریکا داره میاد اینجاا
ا.ت:کی جونگکوک؟ شت من اونو تا حالا ندیدمم
م ا.ت:عومم امیدوارم با هم جور در بیاین البته با این اخلاق یصخل تو هیشکی باهات جور نمیشه...
ا.ت:اها.... خب چند روز میمونه با کی میاد؟
م ا. ت:حدودا دو هفته میمونه خودش تنها میاد
ا.ت:خب اونا عین صگ پولدارن نمیتونه یه هتل بگیره
م ا. ت:دهنتو ببند تا خاله خوشگلش هس چرا هتل؟
ا.ت:-_-
م ا. ت:اها راستی توی اتاق تو میمونه
ا. ت:چییی( جییغ ) مامانن چرا نره اتاق تهیونگگگ
م ا.ت:گاو مگه نمیدونی تهیونگ هرموقع بره مسافرت در اتاقش قفل میکنهه
ا. ت:نمیخوامم
مامان:باید بخوای
کوک ویو:
بلاخره قرار بود برگردم کره و خالم رو ببینم تهیونگ رو چند بار دیده بود چون زیاد میاد امریکا
هومم بلاخره هواپیما فروز اومد کونم از جا در اومدا ماشین شخصیم اومد جلو فرودگاه سوار شدم و به سمت خونه خالم حرکت کردیم
پرش زمانی:
بلاخره رسیدم در رو زدم
ویو ا.ت:
درو زدن مامانم با پرش دومتری پاشد و در رو باز کرد
مامان ا. ت:عررر خاله قربونتت بشههه
ا. ت:دیدم یه پسر خیلی خوشگل و جذاب تو در نمایان شد
کوک:ممنونم خاله جان
کوک:واو تو ا. تی؟
ا. ت:عومم خشم
که دیدم کوک بغلم کرد.
part2:
که دیدم کوک بغلم کرد
متقابلا بغلش کردم
کوک:خوشحالم میبینمتون
م ا. ت:ما هم همینطور پسرم
کوک:خاله اتاق من کجاس ؟
م:اتاق ا. ت
کوک:اها اوکی
م:ا.ت راهنماییش کن
ا. ت:اوکی
بردمش اتاقم
ا. ت:اینجاست
کوک:عومم خشگله
ا.ت:هعبب اره ولی میدونی من از شریک شدن اتاقم متنفرم و مجبورم تورو چند ماهی تحمل کنم و این عذاب اورهه
کوک:( پوزخند)عاخیی کوچولو
ا. ت:به من میگی کوچولو؟ من کوچولو نیستم تویی که اندازه گودزیلاییی
کوک:پس اینم میدونی با یه حرکت میتونم از پنجره شوتت کنم بیرون؟
ا. ت:هه ک**صص نمک
کوک:به این کوچولوییت دومتر زبونم داری بیا بریم پایین تا همو نکشتیم
ا.ت:خب بیا مسابقه بدیم تا پایین
کوک:اوکیه
ا. ت:خب یک... دو.. یهو محکم زدم وسط پاش و فرار کردم....
کوک:قرار بود تا پایین مسابقه بدیم که یهو زد وسط پام و فرار کرد پیچیدم تو خودمم تا اومد فرار کنه پریدم کمرش و گرفتم دست و پا میزد تا از دستم فرار کنه ولی کوچولو تر از این حرفا بود انداختمش رو تخت و..شرایط پارت بعد:15 لایک 7 کامنت
۱۹.۷k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.