پارت۱۷(pure love)
( دو پارت میزارم دیگه خدام از اون خداعه لایک نکنید خودمو می کشم))
از زبان ا/ت
جونگ کوک ادامه داد:
ا/ت اولین باری که دیدمت رو حتما یادت میاد مگه نه؟؟
گفتم: میشه یکم راهنمایی کنی؟
گفت: من یه پسری بودم که خیلی جذاب نبود...اصلا چطوری بگم به کلی جذاب نبودم وقتی خانوادم مردن بیشتر از همیشه مورد آزار بقیه فامیلا قرار گرفتم یکی از دلایلش هم زشت بودنم بود هیچکس منو نمیخواست و هیچ دختری هم منو قبول نداشت یه لاغر مردنی زشت بودم
گفتم: اینجوری فکر نمیکنم فعلا که خیلی جذابی
خندید و گفت: جذابیتم بخاطر توعه
چشمام گرد شده بود و با تعجب بهش زل زده بودم که گفتم: یعنی چی ؟منظورت چیه؟
ادامه داد: همون پسر زشت زیر درختا داشت گریه می کرد تا اینکه تو اومدی پیشم همین
گفتم: یادم نمیاد میشه ادامه بدی؟
گفت: آره حتما...من وقتی تورو دیدم همون لحظه عاشقت شدم اما از بس که رد شده بودم ترسیدم که بهت بگم ترسیدم که دوباره رد بشم
گفتم: مگه چند بار رد شده بودی؟
یه جورایی داستان جالبی بود منم کنجکاو بودم((قبلا اینو گفتم بهتون))
خندید و گفت: چی بگم ...نوجونی بود و کراش زدن ...زیاد رد شدم
خندیدم و گفتم: احتمالا بخاطر همین بوده که ردت کردن من چی منم ردت کردم؟ آخه هیچی یادم نمیاد
گفت: نه تو بهم امید دادی ..درست وقتی که همه نا امیدم کردن تو بهم یاد دادی که خودم باشم و منتظر توجه دیگران نباشم
دست زدم و گفتم: حرفای گنگ می زنی جدیدا
خندید و گفت: آخه اگه تو نبودی من تلاش نمی کردم تا به پسری تبدیل شم که دخترا براش دست و پا بشکنن
برم یه جایی برگردم پارت دیگه هم میزارم
از زبان ا/ت
جونگ کوک ادامه داد:
ا/ت اولین باری که دیدمت رو حتما یادت میاد مگه نه؟؟
گفتم: میشه یکم راهنمایی کنی؟
گفت: من یه پسری بودم که خیلی جذاب نبود...اصلا چطوری بگم به کلی جذاب نبودم وقتی خانوادم مردن بیشتر از همیشه مورد آزار بقیه فامیلا قرار گرفتم یکی از دلایلش هم زشت بودنم بود هیچکس منو نمیخواست و هیچ دختری هم منو قبول نداشت یه لاغر مردنی زشت بودم
گفتم: اینجوری فکر نمیکنم فعلا که خیلی جذابی
خندید و گفت: جذابیتم بخاطر توعه
چشمام گرد شده بود و با تعجب بهش زل زده بودم که گفتم: یعنی چی ؟منظورت چیه؟
ادامه داد: همون پسر زشت زیر درختا داشت گریه می کرد تا اینکه تو اومدی پیشم همین
گفتم: یادم نمیاد میشه ادامه بدی؟
گفت: آره حتما...من وقتی تورو دیدم همون لحظه عاشقت شدم اما از بس که رد شده بودم ترسیدم که بهت بگم ترسیدم که دوباره رد بشم
گفتم: مگه چند بار رد شده بودی؟
یه جورایی داستان جالبی بود منم کنجکاو بودم((قبلا اینو گفتم بهتون))
خندید و گفت: چی بگم ...نوجونی بود و کراش زدن ...زیاد رد شدم
خندیدم و گفتم: احتمالا بخاطر همین بوده که ردت کردن من چی منم ردت کردم؟ آخه هیچی یادم نمیاد
گفت: نه تو بهم امید دادی ..درست وقتی که همه نا امیدم کردن تو بهم یاد دادی که خودم باشم و منتظر توجه دیگران نباشم
دست زدم و گفتم: حرفای گنگ می زنی جدیدا
خندید و گفت: آخه اگه تو نبودی من تلاش نمی کردم تا به پسری تبدیل شم که دخترا براش دست و پا بشکنن
برم یه جایی برگردم پارت دیگه هم میزارم
۱۸.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.