تک پارتی جدید از جیمین:)
در رو با احتیاط باز کردی و آروم وارد خونه شدی، از دعواتون مدتها میگذشت اما هنوز از دستش دلخور بودی و نمیخواستی دوباره به خونه برگردی.. اما خب مثل اینکه بخشی از لباسات توی خونش جا مونده بود..
وارد حال شدی که با صحنه ی روبروت ترس تموم وجودت رو گرفت، جیمین کنار مبل افتاده بود و خونه هم پر بود از انواع الکل..
دستت رو با نگرانی روی پیشونی داغش گذاشتی: جیمینا.. چیکار کردی با خودت؟
لبهاش خشک شده بودن و چشماش از شدت اشک ریختن پف کرده بود، میدونستی که همه ی اینا بخاطر دعوای مسخره ای بود که داشتین.. حدود یکی دوماه رو نیومده بودی خونه و لج کرده بودی و فک نمیکردی اینطوری به هم بریزه..
بازوشو دور گردنت انداختی و با سختیِ تمام به سمت تختِ اتاقش هدایتش کردی و تنش رو روی تخت گذاشتی
پتوی ضخیمی رو از گوشه تخت برداشتی و بدنش رو پوشوندی.. کل اتاق پر بود از شیشه های مختلف الکل..
پارچه ی خیس رو روی پیشونیش گذاشتی و امیدوار بودی که کارساز باشه..
با اخم به وضع اتاق نگاه میکردی که صداش رو شنیدی: دخترم؟ بلاخره.. اومدی؟
خیلی دلت براش تنگ شده بود و عذاب وجدان داشتی که انقدر اذیتش کردی.. دستتو نوازش وار روی موهای نرمش کشیدی و لب زدی: متاسفم.. تقصیر منه.. ببخشید!
لبخندی بهت زد و دستتو آروم بوسید: تقصیر تو نیست جوجه.. تقصیر منه که اونجوری سرت داد زدم و دستمو روی فرشته ی فسقلیم بلند کردم.. تو ببخش منو.. میبینی که بعد رفتنت چقدر داغون شدم، ا.ت.. قلب من خیلی به تو وابسته ست..
فک کردم بدون تو میتونم!
از بیرون که اومدم منتظر ی بغل گرم با بوی وانیل بودم تا همه خستگیم از تنم بره که یادم اومد تو نیستی.. گفتم بیخیال، نباشه چندان چیزی هم تغییر نمیکنه.. روی مبل نشستم و میخواستم کانالو عوض کنم و انتظار داشتم الان ی جوجه ی اخمو بهم بگه سریال مورد علاقش شروع شده اما بازم یادم اومد اون جوجه ی اخموی لوس پیشم نیست.. موقع خواب با خستگی سرمو روی بالشت گذاشتم.. فک کردم الان قراره با دستای فسقلی ای که داره موهامو نوازش میکنه مواجه بشم ولی.. بازم رفتنت یادم اومد..
هرجا میرفتم تورو می دیدم.. هرجا نگاه میکردم تو بودی.. آخرم دیدی چیشد؟ داغون شدم بدون همون جوجه ی لوسِ فسقلی..
عکساش و لباساش شدن همدمم..
بغض کرده بودی و به چشماش که با عشق نگاهت میکرد خیره شدی، کم کم به گریه افتادی: اصلا هیچوقت ولت نمیکنم! مثل کنه بهت میچسبم.. نمیزارم ی نفس راهت بکشی!
با صدای بلند به حرفت خندید، دستاش رو محکم دورت حلقه کرد و توی بغلش فشردت تا دلتنگی این مدتو رفع کنه: جوجه ی لوس:))
پروانه های من چطورن؟🤏🏻🥹
میخواستم شب یلدا براتون بنویسمش ولی وقت نشد، ببخشید:))
لایک و حمایت یادتون نرهه💗
وارد حال شدی که با صحنه ی روبروت ترس تموم وجودت رو گرفت، جیمین کنار مبل افتاده بود و خونه هم پر بود از انواع الکل..
دستت رو با نگرانی روی پیشونی داغش گذاشتی: جیمینا.. چیکار کردی با خودت؟
لبهاش خشک شده بودن و چشماش از شدت اشک ریختن پف کرده بود، میدونستی که همه ی اینا بخاطر دعوای مسخره ای بود که داشتین.. حدود یکی دوماه رو نیومده بودی خونه و لج کرده بودی و فک نمیکردی اینطوری به هم بریزه..
بازوشو دور گردنت انداختی و با سختیِ تمام به سمت تختِ اتاقش هدایتش کردی و تنش رو روی تخت گذاشتی
پتوی ضخیمی رو از گوشه تخت برداشتی و بدنش رو پوشوندی.. کل اتاق پر بود از شیشه های مختلف الکل..
پارچه ی خیس رو روی پیشونیش گذاشتی و امیدوار بودی که کارساز باشه..
با اخم به وضع اتاق نگاه میکردی که صداش رو شنیدی: دخترم؟ بلاخره.. اومدی؟
خیلی دلت براش تنگ شده بود و عذاب وجدان داشتی که انقدر اذیتش کردی.. دستتو نوازش وار روی موهای نرمش کشیدی و لب زدی: متاسفم.. تقصیر منه.. ببخشید!
لبخندی بهت زد و دستتو آروم بوسید: تقصیر تو نیست جوجه.. تقصیر منه که اونجوری سرت داد زدم و دستمو روی فرشته ی فسقلیم بلند کردم.. تو ببخش منو.. میبینی که بعد رفتنت چقدر داغون شدم، ا.ت.. قلب من خیلی به تو وابسته ست..
فک کردم بدون تو میتونم!
از بیرون که اومدم منتظر ی بغل گرم با بوی وانیل بودم تا همه خستگیم از تنم بره که یادم اومد تو نیستی.. گفتم بیخیال، نباشه چندان چیزی هم تغییر نمیکنه.. روی مبل نشستم و میخواستم کانالو عوض کنم و انتظار داشتم الان ی جوجه ی اخمو بهم بگه سریال مورد علاقش شروع شده اما بازم یادم اومد اون جوجه ی اخموی لوس پیشم نیست.. موقع خواب با خستگی سرمو روی بالشت گذاشتم.. فک کردم الان قراره با دستای فسقلی ای که داره موهامو نوازش میکنه مواجه بشم ولی.. بازم رفتنت یادم اومد..
هرجا میرفتم تورو می دیدم.. هرجا نگاه میکردم تو بودی.. آخرم دیدی چیشد؟ داغون شدم بدون همون جوجه ی لوسِ فسقلی..
عکساش و لباساش شدن همدمم..
بغض کرده بودی و به چشماش که با عشق نگاهت میکرد خیره شدی، کم کم به گریه افتادی: اصلا هیچوقت ولت نمیکنم! مثل کنه بهت میچسبم.. نمیزارم ی نفس راهت بکشی!
با صدای بلند به حرفت خندید، دستاش رو محکم دورت حلقه کرد و توی بغلش فشردت تا دلتنگی این مدتو رفع کنه: جوجه ی لوس:))
پروانه های من چطورن؟🤏🏻🥹
میخواستم شب یلدا براتون بنویسمش ولی وقت نشد، ببخشید:))
لایک و حمایت یادتون نرهه💗
۳.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.