•𝐢𝐧 𝐦𝐞𝐦𝐨𝐫𝐲 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮•
•𝐢𝐧 𝐦𝐞𝐦𝐨𝐫𝐲 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮•
𝒑𝒂𝒓𝒕 ⁴
ویو جیمین:
رفتم سمت ورودی شرکت وقتی رسیدم سمت اتاقم دیدم همون پسره یونگی داره با منشی جیهوپ حرف میزنه سریع رفتم تو نزدیک ترین اتاق که خوشبختانه اتاق کنفرانس بود و خالی بود
از گوشه در یه نگاهی به بیرون انداهام وقتی مطمئن شدم که رفته تو اتاق جیهوپ منم رفتم سمت میز منشی
•جیمین: خانم لیم اون اقایی که چند دقیقه ویش رفت تو اتاق جیهوپ برای چی اومده اینجا؟ •
•لیم: منظورتون اقای مینه؟ •
•جیمین: بله•
•لیم: قراره با جناب جانگ همکاری کنن و بشن سفیر برندمون•
•جیمین: اها ممنونم•
"جیمین به سمت اتاقش میره و میشینه رو صندلیش شروع میکنه به فکر کردن به این فکر میکنه که چرا وقتی دیدتش ازش فرار کرد تا نبینتش؟ چرا نرفت جلو تا سلام کنه؟
چیزی که خیلی ذهنشو درگیر کرده بود این بود که چون قراره باهم همکاری کنن از امروز یونگی خیلی پاش به اینجا باز میشه و جیمین از این که قراره زیاد باهاش رو به رو شه هراس داشت
نمیدونست این استرسش برای چیه و خیلی فکرش مشغول بود"
'جیمین: هوف ولش بهتره به کارام برسم کلی پرونده از برنامه های هوسوک رو سرم ریخته'
"همه جا جانگ هوسوک رو به اسم جیهوپ یا همون نیک نِیمش میشناختند و کسی جرعت نمیکرد اونو با اسم اصلیش صدا کنه ولی یه نفر بود که میتونست وقتی باهمن بهش،بگه هوسوک و اونم کسی نبود جز جیمین
همونطور که جیمین جیهوپو برادر بزرگترش میدونست جیهوپم جیمینو برادر کوچیکترش میدونست "
ویو یونگی:
•یونگی: اممم جیهوپ؟ •
•جیهوپ؛ بله؟ •
•یونگی: اون پسره که تو کنسرت دیشب همرات بود کی بود؟ •
•جیهوپ: جیمین رفیقمه، البته الان دیگه داداشمه مثل داداشم دوسش دارم و 5 ساله میشناسمش•
•یونگی: اسمش جیمینه؟ •
•جیهوپ: اره.... میدونم اسم رفیق بچگیت جیمین بوده ولی میدونی که هر جیمینی اون نیست هزاران ادم به این اسم هستن•
•یونگی: اره تا الان کلی ادم تو زنذگیم دیدم که اسمش جیمین بود ولی یزره ام به جیمین من شبیه نبودن•
•جیهوپ: دیگه پست از پیدا کردنش بردار، یونگی 15 سال گذشته، شاید از کره رفته باشه، شاید تشکیل خانواده داده باشه اصلا شاید.....مرده باشه •
•یونگی: ساکت شوووو.... یعنی چی که مرده باشه بفهم داری چی میگی•
•جیهوپ: ناراحت نشو ولی باید احتمالاتم درنظر گرفت•
•یونگی: اره.. اره میدونم که 15 سال و 4 ماه و 8 روز گذشته که ندیدمش ولی یه حسی از درونم میگی دست از دنبالش گشتن بر ندار تو پیداش میکنی •
•جیهوپ: واقعا نمیدونم با چه زبونی بگم بیخیالش شو چون فقط داری خودتو عذاب میدی•
𝑳𝒊𝒌𝒆: ⁵⁰
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔: ⁴⁵
𝒑𝒂𝒓𝒕 ⁴
ویو جیمین:
رفتم سمت ورودی شرکت وقتی رسیدم سمت اتاقم دیدم همون پسره یونگی داره با منشی جیهوپ حرف میزنه سریع رفتم تو نزدیک ترین اتاق که خوشبختانه اتاق کنفرانس بود و خالی بود
از گوشه در یه نگاهی به بیرون انداهام وقتی مطمئن شدم که رفته تو اتاق جیهوپ منم رفتم سمت میز منشی
•جیمین: خانم لیم اون اقایی که چند دقیقه ویش رفت تو اتاق جیهوپ برای چی اومده اینجا؟ •
•لیم: منظورتون اقای مینه؟ •
•جیمین: بله•
•لیم: قراره با جناب جانگ همکاری کنن و بشن سفیر برندمون•
•جیمین: اها ممنونم•
"جیمین به سمت اتاقش میره و میشینه رو صندلیش شروع میکنه به فکر کردن به این فکر میکنه که چرا وقتی دیدتش ازش فرار کرد تا نبینتش؟ چرا نرفت جلو تا سلام کنه؟
چیزی که خیلی ذهنشو درگیر کرده بود این بود که چون قراره باهم همکاری کنن از امروز یونگی خیلی پاش به اینجا باز میشه و جیمین از این که قراره زیاد باهاش رو به رو شه هراس داشت
نمیدونست این استرسش برای چیه و خیلی فکرش مشغول بود"
'جیمین: هوف ولش بهتره به کارام برسم کلی پرونده از برنامه های هوسوک رو سرم ریخته'
"همه جا جانگ هوسوک رو به اسم جیهوپ یا همون نیک نِیمش میشناختند و کسی جرعت نمیکرد اونو با اسم اصلیش صدا کنه ولی یه نفر بود که میتونست وقتی باهمن بهش،بگه هوسوک و اونم کسی نبود جز جیمین
همونطور که جیمین جیهوپو برادر بزرگترش میدونست جیهوپم جیمینو برادر کوچیکترش میدونست "
ویو یونگی:
•یونگی: اممم جیهوپ؟ •
•جیهوپ؛ بله؟ •
•یونگی: اون پسره که تو کنسرت دیشب همرات بود کی بود؟ •
•جیهوپ: جیمین رفیقمه، البته الان دیگه داداشمه مثل داداشم دوسش دارم و 5 ساله میشناسمش•
•یونگی: اسمش جیمینه؟ •
•جیهوپ: اره.... میدونم اسم رفیق بچگیت جیمین بوده ولی میدونی که هر جیمینی اون نیست هزاران ادم به این اسم هستن•
•یونگی: اره تا الان کلی ادم تو زنذگیم دیدم که اسمش جیمین بود ولی یزره ام به جیمین من شبیه نبودن•
•جیهوپ: دیگه پست از پیدا کردنش بردار، یونگی 15 سال گذشته، شاید از کره رفته باشه، شاید تشکیل خانواده داده باشه اصلا شاید.....مرده باشه •
•یونگی: ساکت شوووو.... یعنی چی که مرده باشه بفهم داری چی میگی•
•جیهوپ: ناراحت نشو ولی باید احتمالاتم درنظر گرفت•
•یونگی: اره.. اره میدونم که 15 سال و 4 ماه و 8 روز گذشته که ندیدمش ولی یه حسی از درونم میگی دست از دنبالش گشتن بر ندار تو پیداش میکنی •
•جیهوپ: واقعا نمیدونم با چه زبونی بگم بیخیالش شو چون فقط داری خودتو عذاب میدی•
𝑳𝒊𝒌𝒆: ⁵⁰
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔: ⁴⁵
۵.۹k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.