عشق شیرین p38
یک ماه بعد........
ویو هانول :
یه هفته ای میشد که اصلا حالم خوب نبود برای همین رفتم بیبی چک خریدم البته به تهیونگ نگفتم هروقت میخواستم تست بدم تهیونگ صدام میکرد یا یه کاری داشتم تا یه روز صبح ساعت 7 بلند شدم رو تهیونگ پتو انداختم و بوسیدمش و رفتم تست دادم اومدم
وقت اومدم بیرون و جوابش رو دیدم هوش از سرم پرید ناگهان جیغ کشیدم اونم خیلی خیلی بلند
ویو ته :
خوابیده بودم که با صدای جیغی بلند بیدار شدم دور اطرافم رو نگاه کردم دیدم هانول کنارم نیست بلند شدم دوییدم سمت صدا
÷هانول عشقم چیشده حالت خوبه
×(بیبی چک رو با ناز میاره بالا)
÷این چیه
×داری بابا میشی
÷چی من بابا میشم یعنی تو حامله ای
×اره ارهههههههه
(هانول رو بغل میکنه و میچرخونه)
÷ممنون بیب انگار کل دنیا رو بهم دادی عشقم
×باشه باشه تهیونگی بذارم زمین سرم داره گیج میره
÷چی باشه هانول خوبی عزیزم ببرمت بیمارستان اصلا چرا ما بریم اونا بیان
×شلوغش نکن حالم خوبه
÷وای یادم رفت برم به یونتان بگم
×منم میام به پسرم باهم بگیم
÷باشه بیا بغلت کنم راه نری
×مسخره بازی درنیار بچه
÷باشه
÷یونتان پسرم یه خبر خوب دارم برات
×اره مامانی منو بابات
÷میخوایم یه کوچولو دیگه برات بیاریم
×ارهههههه
یونتان :هاپ هاپ
÷خوشحال شده
×اوم ،آها باید به دخترا بگم
÷اره منم باید به پسرا بگم
×اما الان خوابن
÷اره پس بذار بعد از ظهر همه رو دعوت میکنیم خونمون
×باشه
÷بیا الان بریم بخوابیم
×باشه بریم
ویو هانول :
یه هفته ای میشد که اصلا حالم خوب نبود برای همین رفتم بیبی چک خریدم البته به تهیونگ نگفتم هروقت میخواستم تست بدم تهیونگ صدام میکرد یا یه کاری داشتم تا یه روز صبح ساعت 7 بلند شدم رو تهیونگ پتو انداختم و بوسیدمش و رفتم تست دادم اومدم
وقت اومدم بیرون و جوابش رو دیدم هوش از سرم پرید ناگهان جیغ کشیدم اونم خیلی خیلی بلند
ویو ته :
خوابیده بودم که با صدای جیغی بلند بیدار شدم دور اطرافم رو نگاه کردم دیدم هانول کنارم نیست بلند شدم دوییدم سمت صدا
÷هانول عشقم چیشده حالت خوبه
×(بیبی چک رو با ناز میاره بالا)
÷این چیه
×داری بابا میشی
÷چی من بابا میشم یعنی تو حامله ای
×اره ارهههههههه
(هانول رو بغل میکنه و میچرخونه)
÷ممنون بیب انگار کل دنیا رو بهم دادی عشقم
×باشه باشه تهیونگی بذارم زمین سرم داره گیج میره
÷چی باشه هانول خوبی عزیزم ببرمت بیمارستان اصلا چرا ما بریم اونا بیان
×شلوغش نکن حالم خوبه
÷وای یادم رفت برم به یونتان بگم
×منم میام به پسرم باهم بگیم
÷باشه بیا بغلت کنم راه نری
×مسخره بازی درنیار بچه
÷باشه
÷یونتان پسرم یه خبر خوب دارم برات
×اره مامانی منو بابات
÷میخوایم یه کوچولو دیگه برات بیاریم
×ارهههههه
یونتان :هاپ هاپ
÷خوشحال شده
×اوم ،آها باید به دخترا بگم
÷اره منم باید به پسرا بگم
×اما الان خوابن
÷اره پس بذار بعد از ظهر همه رو دعوت میکنیم خونمون
×باشه
÷بیا الان بریم بخوابیم
×باشه بریم
۱۶.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.