پارت2 دیدم مینهو داره با یه مرد حیکلی دست میده تیپش
به این میخورد که بادیگارد باشه
گفتم: اینجا چه خبره مینهو؟؟
مینهو: ابجی ببخشید ولی ترو رو فروختم(با پوزخند) اها همه ی وسایلتم گذاشتم برات تو چمدون تو مجبوری بری ا/ت تو افکارش: از یه طرف خشحالم دارم از پیش این نکبت میرم از یه طرف ترس دارم ولی خوب قبول کردم
میخواستم برم تو ون که اون مرده گفت رییس گفتن شما توی اون یکی ماشین بشینین که یه دفعه یه ماشین قشنگ و شیک کاملا سیاه بود رفتم توی ماشین که یه دختره هم همونجا بود و گفت: من یجی هستم خدمتکار شما
تعجب کرده بودم پرسیدم: ببخشید منو خریده؟
یجی: اروم تو گوشم گفت رییس مافیا تو باید بهش بگی ارباب مثل ما اما تو به عنوان خدمتکار شخصی استخدام شدی بیشتر از اینم نباید بهت بگم
تو افکارم فرو رفتم اون منو از کجا میشناسه؟ چرا من؟
..............
گفتم: اینجا چه خبره مینهو؟؟
مینهو: ابجی ببخشید ولی ترو رو فروختم(با پوزخند) اها همه ی وسایلتم گذاشتم برات تو چمدون تو مجبوری بری ا/ت تو افکارش: از یه طرف خشحالم دارم از پیش این نکبت میرم از یه طرف ترس دارم ولی خوب قبول کردم
میخواستم برم تو ون که اون مرده گفت رییس گفتن شما توی اون یکی ماشین بشینین که یه دفعه یه ماشین قشنگ و شیک کاملا سیاه بود رفتم توی ماشین که یه دختره هم همونجا بود و گفت: من یجی هستم خدمتکار شما
تعجب کرده بودم پرسیدم: ببخشید منو خریده؟
یجی: اروم تو گوشم گفت رییس مافیا تو باید بهش بگی ارباب مثل ما اما تو به عنوان خدمتکار شخصی استخدام شدی بیشتر از اینم نباید بهت بگم
تو افکارم فرو رفتم اون منو از کجا میشناسه؟ چرا من؟
..............
۵.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.