My lovely mafia🍷🧸🐾 p²⁷
سوجون « مین یونگی....سواله برام...تو چه برادری هستی که زنده یا نبودن خواهرت برات مهم نیست؟ وجودش برات خنثی هست؟ تو یونجی رو گذاشتی اونجا...پس نمیتونی حرفی بزنی...یونجی زود باش...
راوی « سوجون خواست دست یونجی رو بگیره که یونجی دستشو عقب کشید و با صدای لرزون که میخواست شجاع بودنش رو نشون بده گفت
یونجی « من باهات هیچ جا نمیام عوضی...حتی اگه یونگی باهام بدرفتاری کنه و سرد باشه حداقل مثل توی عوضی بهم تجاوز نمیکنه!
راوی « به محض گفتن این حرف، سوجون سیلی صدا داری به صورت یونجی زد...
یونگی « میخواستم بعد حرفای یونجی بندازمش بیرون که صدای محکمی منو به خودم اورد...او..اون الان به خواهرم سیلی زد؟؟؟....محکم یقشو توی دستام گرفتم...جلوی چشمای خودم خواهرمو میزنیییی؟!
راوی « سوجون خواست دست یونجی رو بگیره که یونجی دستشو عقب کشید و با صدای لرزون که میخواست شجاع بودنش رو نشون بده گفت
یونجی « من باهات هیچ جا نمیام عوضی...حتی اگه یونگی باهام بدرفتاری کنه و سرد باشه حداقل مثل توی عوضی بهم تجاوز نمیکنه!
راوی « به محض گفتن این حرف، سوجون سیلی صدا داری به صورت یونجی زد...
یونگی « میخواستم بعد حرفای یونجی بندازمش بیرون که صدای محکمی منو به خودم اورد...او..اون الان به خواهرم سیلی زد؟؟؟....محکم یقشو توی دستام گرفتم...جلوی چشمای خودم خواهرمو میزنیییی؟!
۵۲.۶k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.