علامت یونا ؛
علامت یونا ؛
علامت جونگکوک -
علامت بقیه "
پارت ⁴
وای خدا واقعا باید برم یه هوایی بخورم از کلم داره دود بلند میشه
_ میتونیم بریم واسا ناهار بعدش دوباره بیاییم بالا برایه ادامه
واسا ببینم الان چی گف؟ الان رسما قراره کل روز با رئیسم وقتمو بگذرونم حتی یه ذره استراحتم نکنم؟
خیر من در میرم
؛؛ عاا ببخشید یه لحظه ......... وای پیام اومد که یکی از دوستام زیاد خوب نیست میتونم وقت ناهارومو برم بیرون؟
_ باشه میتونی بری
احترام گذاشتم و رفتم سریع رفتم بیرون شرکت اخیشش هوای ازاد ذهنم ازاد شد چقدر خوبه یکم قدم زدم و رفتم یه ساندویچ گرفتم و خوردم بعد تو حال و هوایه خودم داشتم قدم میزدم که یهو یاد کار افتادم نهه ... نکن اینکارو با من نیم ساعت از وقت ناهار گذشته و من دارم واس خودم میچرخم ای خدا بگم چیکارت کنه دختره هواس پرت
با اخرین سرعتم شروع به دویدن کردم اسانسور ؟ نهه دیرم شده از پله ها رفتم بالا تا خود طبقه ششم دویدم پله هارو دوتا دوتا رفتم بالا تا رسیدم به در و بدون در زدن درو باز کردم و خودمو انداختم تو اتاق رو زانوهام نشسته بودم و نفس نفس میزدم
؛؛ او ... اوم ... اومدم بب .. ببخشید ... دیر کر .. کردم
با قیافه شوک زده بهم نگا میکرد
_ خوبین ؟ ... چرا نفس نفس میزنین؟
اخه چی بگم ادم چرا نفس نفس میزنه؟ خوب ادم میدوعه که نفس کم میاره ای خدا
از سرو کلم عرق میریخت نمیتونستم بلند بشم ۶ تا طبقه رو یه نفس دویدم وای چطوری؟
اومد بلندم کرد نشوندم رو صندلی و اب داد دستم تو روز اول کاریم ابرومو با خاک یکسان کردم عالی شدد !
؛؛ امم ببخسید که دیر کردم
_ مشکلی نیست ولی میتونم ازتون بپرسم که چطوری ۶ طبقه رو تو دو دیقه اومدین ؟
؛؛ بله ؟ متوجه نشدم
_از دوربین ها دیدمتون شما دونده هستین؟ اخه خیلی سریع میدویین
ای خدا اصلا یادم نبود دوربین داره شرکت
علامت جونگکوک -
علامت بقیه "
پارت ⁴
وای خدا واقعا باید برم یه هوایی بخورم از کلم داره دود بلند میشه
_ میتونیم بریم واسا ناهار بعدش دوباره بیاییم بالا برایه ادامه
واسا ببینم الان چی گف؟ الان رسما قراره کل روز با رئیسم وقتمو بگذرونم حتی یه ذره استراحتم نکنم؟
خیر من در میرم
؛؛ عاا ببخشید یه لحظه ......... وای پیام اومد که یکی از دوستام زیاد خوب نیست میتونم وقت ناهارومو برم بیرون؟
_ باشه میتونی بری
احترام گذاشتم و رفتم سریع رفتم بیرون شرکت اخیشش هوای ازاد ذهنم ازاد شد چقدر خوبه یکم قدم زدم و رفتم یه ساندویچ گرفتم و خوردم بعد تو حال و هوایه خودم داشتم قدم میزدم که یهو یاد کار افتادم نهه ... نکن اینکارو با من نیم ساعت از وقت ناهار گذشته و من دارم واس خودم میچرخم ای خدا بگم چیکارت کنه دختره هواس پرت
با اخرین سرعتم شروع به دویدن کردم اسانسور ؟ نهه دیرم شده از پله ها رفتم بالا تا خود طبقه ششم دویدم پله هارو دوتا دوتا رفتم بالا تا رسیدم به در و بدون در زدن درو باز کردم و خودمو انداختم تو اتاق رو زانوهام نشسته بودم و نفس نفس میزدم
؛؛ او ... اوم ... اومدم بب .. ببخشید ... دیر کر .. کردم
با قیافه شوک زده بهم نگا میکرد
_ خوبین ؟ ... چرا نفس نفس میزنین؟
اخه چی بگم ادم چرا نفس نفس میزنه؟ خوب ادم میدوعه که نفس کم میاره ای خدا
از سرو کلم عرق میریخت نمیتونستم بلند بشم ۶ تا طبقه رو یه نفس دویدم وای چطوری؟
اومد بلندم کرد نشوندم رو صندلی و اب داد دستم تو روز اول کاریم ابرومو با خاک یکسان کردم عالی شدد !
؛؛ امم ببخسید که دیر کردم
_ مشکلی نیست ولی میتونم ازتون بپرسم که چطوری ۶ طبقه رو تو دو دیقه اومدین ؟
؛؛ بله ؟ متوجه نشدم
_از دوربین ها دیدمتون شما دونده هستین؟ اخه خیلی سریع میدویین
ای خدا اصلا یادم نبود دوربین داره شرکت
۲۰.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.