برای اولین بار خوشبخت شدم
برای اولین بار خوشبخت شدم
پارت ۶
داشتم بهشون نوشیدنی میدادم که یهو یکی دستم رو گرفت و کشید و برد تویه اتاق
گفت بیا امشب با من باش منم گریه داد زدم ارباب که منو پرت کرد تو تخت
از ویو ته
که یهو صدای جیغ شنیدم که گفت ارباب رفتم بالا دیدم یه مرد داره به ات تجاوز میکنه خون جلو چشام رو گرفت رفتم مرده رو پرت کردم اون ور که گفت ارباب چیزی شده
داد زدم به چه حقی به زنم دست میزنی
و آنقدر کتکش زدم تا مرد و یه گوله خالی کردم روش
ات همش گریه میکرد بهش گفتم خوبی
گفت ب ب بله ممنون همش گریه میکردم
گفتم برو تو اتاقم تا بیام
گفت چشم ممنون......
پارت ۶
داشتم بهشون نوشیدنی میدادم که یهو یکی دستم رو گرفت و کشید و برد تویه اتاق
گفت بیا امشب با من باش منم گریه داد زدم ارباب که منو پرت کرد تو تخت
از ویو ته
که یهو صدای جیغ شنیدم که گفت ارباب رفتم بالا دیدم یه مرد داره به ات تجاوز میکنه خون جلو چشام رو گرفت رفتم مرده رو پرت کردم اون ور که گفت ارباب چیزی شده
داد زدم به چه حقی به زنم دست میزنی
و آنقدر کتکش زدم تا مرد و یه گوله خالی کردم روش
ات همش گریه میکرد بهش گفتم خوبی
گفت ب ب بله ممنون همش گریه میکردم
گفتم برو تو اتاقم تا بیام
گفت چشم ممنون......
۷۸.۰k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.