♢رنگ خون♢
♢رنگ خون♢
^P①⑤^
______________
(2 ساعت بعد ویو ا.ت )
خوابیده بودم ک یهو با صدا یونا بیدار شدم
~ عه ا.ت بیدار شدی داشتی تو خواب از تب میسوختی
+اوم (بیحال)
~راستی ا.ت گربتو اوردم دکتره گفت هیچ مشکلی نداره و واکسناشم زد
+خواستم بلند شم ک سرم گیج رفتو حالم بد شد سریع دویدم تو دستشویی و بالا اوردم چم شده بود یونا با عجله اومد سمتمو منو برد رو تخت
~ا.ت باید بریم دکتر
+چ..چی نه لازم نیست
~چرا هس پاشو...بلندم کردو یه ژاکت تنم کرد و منو برد تو ماشینو رفتیم دکتر نوبت ما ک شد رفتیم دکتره ماینم کردو یکم دارو نوشت یونا رفت دارو ها رو بگیره منم تو ماشین موندم وقتی اومد رفتیم خونه ژاکتمو دروردم و دراز کشیدم رو تخت ک یونا اومد
~ا.ت یه ساعت دیگه باید داروتو بخوری
+اومم
یونا رفتو منم یکم خوابیدم (1 ساعت بعد) با صدا یونا بیدار شدم
~ا.ت ا.ت پاشو باید داروتو بخوری
+اومم ولم کن
~نه پاشو بلندم کردو دارومو داد و رفت خواستم دوباره بخوابم ولی خوابم نبرد یهو لالایی پرید روم
∆میو
+عه تویی کوچولو...با دستم سرشو ناز کردم هعی لالایی تو نباید زیاد نزدیکم شی مریض میشی
∆میو
+هعی بنظرت الان تهیونگ با اون خوناشام داره چی کار میکنه...اصلا ولش کن ب من چه هر کاری میخواد با اون هرزه بکنه...نشستم لبه تخت لالایی رو گذاشتم زمین و رفتم پیش یونا
+یونااا خسته شدم
~خو بیا فیلم ببینیم
+اوهوم یونا یه فیلم گذاشتو با هم دیدیم وقتی فیلم تموم شد موقع شام بود یونا یه چیزی درست کردو خوردیم بعد رفتیم خوابیدیم
^P①⑤^
______________
(2 ساعت بعد ویو ا.ت )
خوابیده بودم ک یهو با صدا یونا بیدار شدم
~ عه ا.ت بیدار شدی داشتی تو خواب از تب میسوختی
+اوم (بیحال)
~راستی ا.ت گربتو اوردم دکتره گفت هیچ مشکلی نداره و واکسناشم زد
+خواستم بلند شم ک سرم گیج رفتو حالم بد شد سریع دویدم تو دستشویی و بالا اوردم چم شده بود یونا با عجله اومد سمتمو منو برد رو تخت
~ا.ت باید بریم دکتر
+چ..چی نه لازم نیست
~چرا هس پاشو...بلندم کردو یه ژاکت تنم کرد و منو برد تو ماشینو رفتیم دکتر نوبت ما ک شد رفتیم دکتره ماینم کردو یکم دارو نوشت یونا رفت دارو ها رو بگیره منم تو ماشین موندم وقتی اومد رفتیم خونه ژاکتمو دروردم و دراز کشیدم رو تخت ک یونا اومد
~ا.ت یه ساعت دیگه باید داروتو بخوری
+اومم
یونا رفتو منم یکم خوابیدم (1 ساعت بعد) با صدا یونا بیدار شدم
~ا.ت ا.ت پاشو باید داروتو بخوری
+اومم ولم کن
~نه پاشو بلندم کردو دارومو داد و رفت خواستم دوباره بخوابم ولی خوابم نبرد یهو لالایی پرید روم
∆میو
+عه تویی کوچولو...با دستم سرشو ناز کردم هعی لالایی تو نباید زیاد نزدیکم شی مریض میشی
∆میو
+هعی بنظرت الان تهیونگ با اون خوناشام داره چی کار میکنه...اصلا ولش کن ب من چه هر کاری میخواد با اون هرزه بکنه...نشستم لبه تخت لالایی رو گذاشتم زمین و رفتم پیش یونا
+یونااا خسته شدم
~خو بیا فیلم ببینیم
+اوهوم یونا یه فیلم گذاشتو با هم دیدیم وقتی فیلم تموم شد موقع شام بود یونا یه چیزی درست کردو خوردیم بعد رفتیم خوابیدیم
۶.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.