شات ۵
×سلام جیمینا
+اوه سلام مادر جان ... بفرمایید
×آوازه موفقيت هات به گوشم خورده !
+حقیقته !
×ولی هنوز نادانی!
+صد در صد!
×شاداب تر شدی!
+صد البته!
×خب ؟
+جان؟
×بگو میخواستی راجع به چی صحبت کنی ؟
+اممم خب راستش ... میخواستم بگم همونطور میدونین فردا تولد اچاست ... میخواستم ازتون خواهش کنم اجازه بدین ببرمش بیرون و باهاش ...
×اوهوم ، باشه فکرت عالیه ... چطوره یه برنامه دنس هم واسش بزاریم ؟ بین شاگردام اون رقصش ازهمه بهتره! عین مادرشه ... حتی شایدم بهتر
+اون الان کجاست ؟
×چی؟
+مادرشو میگم الان کجاست ؟ مگه اون آسیب دیدگی قدیمی ...
×(*بغض يعنی تو داری میگی من دختر خودمو کشتم؟واقعا برات متاسفم
..........................................................................
خوابگاه بنگتن بویز :
جیمین بعد از ورود به خوابگاه خودش را روی مبل پرت میکند ...
🐨:چی شده جیمینا؟
🐹: فک کنم مادر زنش ...
🐰: هیووونگ! یه جوابی بده به ما!
🐱:معلوم نیست چیشده! حتما اون زن بی فکر اذیتش کرده!
🐿:اون زن بیفکر نیست اون فقط یه مادریه که بچشو از دست داده
..........................................................................
روز دادگاه سرپرستیه اچا به جیمین داده نشد ! حتی نمیتونه بهش زنگ بزنه یا حتی دیگه ببینتش تا ۹ سال ... یعنی ۱۸ سالگی اون دختر!
×من واقعا متاسفم پسرم ... هق ... متاسفم من نمیخواستم اینجوری بشه ... هق
+اومونی به من نگو پسرم ... تو هیچوقت منو به جای بچت ندونستی ! یه مادر هیچوقت امید زندگی بچشو ازش نمیگیره! حالا که واسم هیچی نموند خوشحالی؟:)
+اوه سلام مادر جان ... بفرمایید
×آوازه موفقيت هات به گوشم خورده !
+حقیقته !
×ولی هنوز نادانی!
+صد در صد!
×شاداب تر شدی!
+صد البته!
×خب ؟
+جان؟
×بگو میخواستی راجع به چی صحبت کنی ؟
+اممم خب راستش ... میخواستم بگم همونطور میدونین فردا تولد اچاست ... میخواستم ازتون خواهش کنم اجازه بدین ببرمش بیرون و باهاش ...
×اوهوم ، باشه فکرت عالیه ... چطوره یه برنامه دنس هم واسش بزاریم ؟ بین شاگردام اون رقصش ازهمه بهتره! عین مادرشه ... حتی شایدم بهتر
+اون الان کجاست ؟
×چی؟
+مادرشو میگم الان کجاست ؟ مگه اون آسیب دیدگی قدیمی ...
×(*بغض يعنی تو داری میگی من دختر خودمو کشتم؟واقعا برات متاسفم
..........................................................................
خوابگاه بنگتن بویز :
جیمین بعد از ورود به خوابگاه خودش را روی مبل پرت میکند ...
🐨:چی شده جیمینا؟
🐹: فک کنم مادر زنش ...
🐰: هیووونگ! یه جوابی بده به ما!
🐱:معلوم نیست چیشده! حتما اون زن بی فکر اذیتش کرده!
🐿:اون زن بیفکر نیست اون فقط یه مادریه که بچشو از دست داده
..........................................................................
روز دادگاه سرپرستیه اچا به جیمین داده نشد ! حتی نمیتونه بهش زنگ بزنه یا حتی دیگه ببینتش تا ۹ سال ... یعنی ۱۸ سالگی اون دختر!
×من واقعا متاسفم پسرم ... هق ... متاسفم من نمیخواستم اینجوری بشه ... هق
+اومونی به من نگو پسرم ... تو هیچوقت منو به جای بچت ندونستی ! یه مادر هیچوقت امید زندگی بچشو ازش نمیگیره! حالا که واسم هیچی نموند خوشحالی؟:)
۵.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.