پارت بیست و پنج
ت:رفتم و دیدم لیا رل زده و داره رل شو بغل میکنه
کوک:توعم دلت میخواد
ت:چی
کوک:عه نگو خودت میدونی بیا
ت:عه نمیفهمم
کوک:بیا بغلم
ت:میدونی ناراحتم وگرنه نمیومدم
کوک:میدونم
(مایا یاد داداشش افتاد)
ت:چه بدنت گرمه
کوک:همین الان کاپشنمو در اوردم
ت:باشه
لیا:به به رل زدید
ت:گوه نخور
کوک:چرا نمیگی
ت:چی میگی
کوک:اره رل زدیم
ت:انگار دلت میخواد با من را بزنی
کوک:اره بلاخره من مافیام و باید کسی که عاشقشمو بدزدم
ت:چییییی نه مهمونیه
کوک:نترس بابا چیزی نمیشه
ت:خوب کجا بریم
کوک:بریم سینما
ت:باشه
دست کوک رو گرفتم و رفتیم انگار خیلی وقت بود که منو دوست داره ولی بهم نمیگه
کوک:همین که داشت فیلم میدید دلم میخاست بغلش کنم ولی نمیتونستم
ت:اومدیم فیلم ببینی یا منو ببینی
کوک:نه دارم فیلم میبینم
ت:باشه ( دستشو گرفتم و لپام سرخ شده بود دلم نمیخاست منو توی این صحنه ببینه)
کوک:دستات چقدر یخه
ت:فیلم تموم شد بریم خونه
کوک:بریم ولی قبلش یه دوری بزنیم
ت:نه سرده بعدشم شوگا گشنشه گفت بیاید اگه نریم جنازمونو دست خوانوادمون نمیده
کوک:اره راست میگی
میرید سمت ماشین و میرید خونه
توی راهرو که دست کوک رو گرفتی
شوگا:عه با دعوا رفتید رل اومدید
کوک:اره
ت:البته همش تقصیر دوستت بود
شوگا:بگو ببینم
ت:خوب راستش دیدم میا با عشقشه منم اشکم در اومد چون دلم واسه داداشم تنگ شد و اونم بغلم کرد و لیا اومد گفت رلیم و رفتیم سینما
شوگا:اوه چه زود
ت:اره تقصیر دوستته
کوک:خوب دیگه از رلت چه خبر شوگا
ت:مگه زن نداشتی
شوگا:نه زن ندارم و با دوست دخترمم کات کردم و اره دیگه
ت:برم بخوابم
کوک:منم برم بخوابم
شوگا:غذای من کو
ت:کوک نگفتم یه چیزی واسش بخریم
کوک:گفتم شاید توی خونه یه چیزی باشه
شوگا:نمیزارم بخابی
ت:باشه من واست خریدم
شوگا:افرین بده من
شوگا میره بالا
کوک:چقد ناز روی کاناپه خابیده دلم میخواست اون...................
شرط ها
6 لایک
7 کامنت
کوک:توعم دلت میخواد
ت:چی
کوک:عه نگو خودت میدونی بیا
ت:عه نمیفهمم
کوک:بیا بغلم
ت:میدونی ناراحتم وگرنه نمیومدم
کوک:میدونم
(مایا یاد داداشش افتاد)
ت:چه بدنت گرمه
کوک:همین الان کاپشنمو در اوردم
ت:باشه
لیا:به به رل زدید
ت:گوه نخور
کوک:چرا نمیگی
ت:چی میگی
کوک:اره رل زدیم
ت:انگار دلت میخواد با من را بزنی
کوک:اره بلاخره من مافیام و باید کسی که عاشقشمو بدزدم
ت:چییییی نه مهمونیه
کوک:نترس بابا چیزی نمیشه
ت:خوب کجا بریم
کوک:بریم سینما
ت:باشه
دست کوک رو گرفتم و رفتیم انگار خیلی وقت بود که منو دوست داره ولی بهم نمیگه
کوک:همین که داشت فیلم میدید دلم میخاست بغلش کنم ولی نمیتونستم
ت:اومدیم فیلم ببینی یا منو ببینی
کوک:نه دارم فیلم میبینم
ت:باشه ( دستشو گرفتم و لپام سرخ شده بود دلم نمیخاست منو توی این صحنه ببینه)
کوک:دستات چقدر یخه
ت:فیلم تموم شد بریم خونه
کوک:بریم ولی قبلش یه دوری بزنیم
ت:نه سرده بعدشم شوگا گشنشه گفت بیاید اگه نریم جنازمونو دست خوانوادمون نمیده
کوک:اره راست میگی
میرید سمت ماشین و میرید خونه
توی راهرو که دست کوک رو گرفتی
شوگا:عه با دعوا رفتید رل اومدید
کوک:اره
ت:البته همش تقصیر دوستت بود
شوگا:بگو ببینم
ت:خوب راستش دیدم میا با عشقشه منم اشکم در اومد چون دلم واسه داداشم تنگ شد و اونم بغلم کرد و لیا اومد گفت رلیم و رفتیم سینما
شوگا:اوه چه زود
ت:اره تقصیر دوستته
کوک:خوب دیگه از رلت چه خبر شوگا
ت:مگه زن نداشتی
شوگا:نه زن ندارم و با دوست دخترمم کات کردم و اره دیگه
ت:برم بخوابم
کوک:منم برم بخوابم
شوگا:غذای من کو
ت:کوک نگفتم یه چیزی واسش بخریم
کوک:گفتم شاید توی خونه یه چیزی باشه
شوگا:نمیزارم بخابی
ت:باشه من واست خریدم
شوگا:افرین بده من
شوگا میره بالا
کوک:چقد ناز روی کاناپه خابیده دلم میخواست اون...................
شرط ها
6 لایک
7 کامنت
۶.۹k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.