*پارت چهارم*
_یاااا چی داری میگی؟اصلا حالت خوب نیس
با گذاشتن ل**باش رو ل**بام حس کردم قلبم از حرکت وایساد
خواستم عقب بکشم ولی یه چیزی نمیزاشت...
بعد از چند ثانیه اون حس مزخرفو کنار زدم و رفتم عقب
_د...داری چیکار میکنی؟
+*خنده*
(خنده مِکُنی؟)
محکم دستشو گرفتم و دنبالم کشیدمش
+صب کن پسره ی عوضی...میخوام کادوی کراشمو بهش بدم
_چیکارش کردی؟
+ها؟
_میگم کادورو چیکار کردی؟
+فک کنم گمش کردم*خنده*
نفس حرصی کشیدم و با هم از عمارت زدیم بیرون...
ویو ا.ت ؛ روز بعد:
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم
+خدا لعنت کنه بکیونگو که باعث و بانی این سردرده
_تو بودی جام سرمیکشیدی بکیونگ مقصره؟
+به تو چه؟من نمیفهمم...نمیتونم با خودمم حرف بزنم؟
_نه بلند شو ساعت ۳ بعد از ظهره حوصلم سر رفته
دمپایی خرگوشیمو پرت کردم طرفش
+مگه هر وقت حوصلت سر رفت باید بیای منو اذیت کنی؟
_سرگرمی خوبیه...
+فقط از جلو چشمام دور شو
_ا.ت...دیشب-
پریدم وسط حرفش
+دیشب چی؟چیکار کردم؟
_یادت نمیاد؟
+فقط تا جایی یادمه ک از دستت فرار کردم نگو ک کتکم زدی
_من کی کتکت زدم ک این دومین بار باشه؟
+تو گردن و کمرمو نابود کردی بعد میگی کی زدیم؟
_خیله خب...تسلیمم
*
یک هفته بعد:
+میدونی ک چیکار کنی؟
$با ماشین میام در خونتون...
در میزنم اگه خودت بودی ک هیچ باهم میریم. اگرم مامان،بابات یا داداشت بودن میگم میشه یه دقیقه به ا.ت بگین بیاد پایین کارش دارم؟توهم گوشیو و پول و اینارو برمیداری و میزنیم به چاک
+آفرین شروع کن ۱۰ دقیقه دیگه دم در باش فقط واسم لباس بیاریا
$اوکیه
۱۵ مین بعد:
صدای در اومد...سریع خواستم برم سمت آیفون ک هوسوک زودتر از من برداشتش
_بله؟
×....
_نمیای بالا؟
×....
_باشه الان بهش میگم بیاد
آیفونو گذاشت و نگاه معنا داری بهم انداخت
_دوستت میگه بیا پایین کارت دارم
+کدوم دوستم؟
_سه می
+عا پس واسه اون اومده...
رفتم سمت گوشیم و برداشتمش
_واسه چی اومده؟
+به توچه؟
سریع با همون شلوارکی ک پام بود رفتم پایین...
دویدم سمت ماشین سه می
+بدووووووو
اونم دوید طرفم
×بزن بریممممممم
*
*
ویو هوسوک:
نیم ساعت از رفتن ا.ت میگذشت و هنوز نیومده بود
بی حوصله گوشیمو برداشتم و بهش پی دادم
_ا.ت بیا دیگه نیم ساعته داری فک میزنی...
گوشیو گذاشتم کنارم و دوباره به اتفاقی ک اون شب افتاد فکر کردم...
بعد چند مین صدای پیامم اومد،
گوشیمو برداشتم و به صفحه چتمون رفتم...
فقط خنده میفرستاد
_چ مرگته چرا میخندی؟
(خنده مِکُنی؟)
+من نمیام دیگه ...چند روز میرم خونه ی سه می اینا تو گوانجو
_چییییی؟
+چییییی هم نداره...یهویی شد
_خدای من...تو ساعت ۹ شب با شلوارک میری جلوی در پیش دوستت بعد ۹ و نیم زنگ میزنی میگی میرم گوانجو؟
+آره...الانم مزاحم نشو... سرم شلوغه
_یه شلوغی من نشونت بدم ک اون سرش ناپیدا...
با گذاشتن ل**باش رو ل**بام حس کردم قلبم از حرکت وایساد
خواستم عقب بکشم ولی یه چیزی نمیزاشت...
بعد از چند ثانیه اون حس مزخرفو کنار زدم و رفتم عقب
_د...داری چیکار میکنی؟
+*خنده*
(خنده مِکُنی؟)
محکم دستشو گرفتم و دنبالم کشیدمش
+صب کن پسره ی عوضی...میخوام کادوی کراشمو بهش بدم
_چیکارش کردی؟
+ها؟
_میگم کادورو چیکار کردی؟
+فک کنم گمش کردم*خنده*
نفس حرصی کشیدم و با هم از عمارت زدیم بیرون...
ویو ا.ت ؛ روز بعد:
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم
+خدا لعنت کنه بکیونگو که باعث و بانی این سردرده
_تو بودی جام سرمیکشیدی بکیونگ مقصره؟
+به تو چه؟من نمیفهمم...نمیتونم با خودمم حرف بزنم؟
_نه بلند شو ساعت ۳ بعد از ظهره حوصلم سر رفته
دمپایی خرگوشیمو پرت کردم طرفش
+مگه هر وقت حوصلت سر رفت باید بیای منو اذیت کنی؟
_سرگرمی خوبیه...
+فقط از جلو چشمام دور شو
_ا.ت...دیشب-
پریدم وسط حرفش
+دیشب چی؟چیکار کردم؟
_یادت نمیاد؟
+فقط تا جایی یادمه ک از دستت فرار کردم نگو ک کتکم زدی
_من کی کتکت زدم ک این دومین بار باشه؟
+تو گردن و کمرمو نابود کردی بعد میگی کی زدیم؟
_خیله خب...تسلیمم
*
یک هفته بعد:
+میدونی ک چیکار کنی؟
$با ماشین میام در خونتون...
در میزنم اگه خودت بودی ک هیچ باهم میریم. اگرم مامان،بابات یا داداشت بودن میگم میشه یه دقیقه به ا.ت بگین بیاد پایین کارش دارم؟توهم گوشیو و پول و اینارو برمیداری و میزنیم به چاک
+آفرین شروع کن ۱۰ دقیقه دیگه دم در باش فقط واسم لباس بیاریا
$اوکیه
۱۵ مین بعد:
صدای در اومد...سریع خواستم برم سمت آیفون ک هوسوک زودتر از من برداشتش
_بله؟
×....
_نمیای بالا؟
×....
_باشه الان بهش میگم بیاد
آیفونو گذاشت و نگاه معنا داری بهم انداخت
_دوستت میگه بیا پایین کارت دارم
+کدوم دوستم؟
_سه می
+عا پس واسه اون اومده...
رفتم سمت گوشیم و برداشتمش
_واسه چی اومده؟
+به توچه؟
سریع با همون شلوارکی ک پام بود رفتم پایین...
دویدم سمت ماشین سه می
+بدووووووو
اونم دوید طرفم
×بزن بریممممممم
*
*
ویو هوسوک:
نیم ساعت از رفتن ا.ت میگذشت و هنوز نیومده بود
بی حوصله گوشیمو برداشتم و بهش پی دادم
_ا.ت بیا دیگه نیم ساعته داری فک میزنی...
گوشیو گذاشتم کنارم و دوباره به اتفاقی ک اون شب افتاد فکر کردم...
بعد چند مین صدای پیامم اومد،
گوشیمو برداشتم و به صفحه چتمون رفتم...
فقط خنده میفرستاد
_چ مرگته چرا میخندی؟
(خنده مِکُنی؟)
+من نمیام دیگه ...چند روز میرم خونه ی سه می اینا تو گوانجو
_چییییی؟
+چییییی هم نداره...یهویی شد
_خدای من...تو ساعت ۹ شب با شلوارک میری جلوی در پیش دوستت بعد ۹ و نیم زنگ میزنی میگی میرم گوانجو؟
+آره...الانم مزاحم نشو... سرم شلوغه
_یه شلوغی من نشونت بدم ک اون سرش ناپیدا...
۳۷.۶k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.