بامن باش
پارت ششم
رفتیم و کلی لباس پوشیدم ولی جیمین رضایت نمیداد ولی در آخر یه لباس کوتاه آستین پوفی و مشکی خریدمو
«مکاله جیمینو ا/ت برا انتخاب لباس»
اولین لباس را پوشیدم
ا/ت:جیمین خوبه؟
جیمین:نوچ نوچ
ا/ت:اوک
بعدی رو پوشیدم
ا/ت:جیمینا این خوبه؟
جیمین:ایییی این چیه درش بیا چقدر زشته تو تنت زار میزنه
ا/ت:باشه بابا باشه آبرومونو بردی
جیمین:😂😂
بعدی رو پوشیدم
ا/ت: هییی جیمین این خوبه؟
جیمین:نه نه نه اصلا
ا/ت:عههههه
جیمین:همینه که هس
بعدی رو پوشیدم بازم جواب رد داد و بعدی و بعدی
ا/ت:جیمین آخریشه دیگه ببین
جیمین:واو پرام چقدر خوشگل شدی همینو بردار
ا/ت:چه عجب خستممم شدددد
جیمین:😂😂😂
رفتیم برای جیمین خرید کنیم
ا/ت:خب بدو برو بپوش
جیمین:ببین!
ا/ت:اییییییی این چیه ایششش چندش
جیمین:باش
بعدی رو که پوشید انگار برا خودش دوخته شده بود وقتی اومد من محوش شده بودم که با صداش به خودم اومدم
جیمین:هعییی خوبه؟!
ا/ت:هااا آرههههه عالیههه
برا جیمین هم یه پیرهن سفید به کت شلوار مشکی و یه کرابات خریدیم رفتیم
جیمین:لباسامون قشنگ شدنااا
ا/ت:اره معلومه
جیمین:خوب من کارای شاهد و عاقد را انجام دادم
ا/ت:خب شاهدامو کین؟
جیمین:دوتا از دوستامو زناشون
ا/ت:خوبه!خب بیریم خونه؟
جیمین:اره بریم
ا/ت:من آرایشمو چه کنمممم وای زِ کل یادم رفته بود
جیمین:فکر اونجاشم کردم آرایشگر میاد اتاقت
ا/ت:اوووووو جون به شوهر آینده😂(خنده شیشه پاک کنی)
رفتیم خونه ناهار خوردیم و رفتیم فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم منم تو بغل جیمین خودمو جا کردم
«پرش زمانی به وقت تموم شدن فیلم»
فیلم که تموم شد به خودمون اومدیم دیدیم شب شده و وقت شامه
ا/ت:واییی شت ببین پستمونو بند کردی به هیچ کاری نرسیدیم
جیمین:خوبه خودت گفتی😂
ا/ت:خوب حالا من یچی گفتم تو چرا قبول کردی؟😂
جیمین:خوب دیگه گذشت
ا/ت:اره دیگه
شام خوردیم و رفتیم خوابیدیم
صبح```
پاشدم به ساعت نگاه کردم دیدم ۸:۰۰رو نشون میده
رفتم دست شوی و کارای لازم را انجام دادم و رفتم پایین
جیمین داشت صبحانه میخورد منو که دید پاشد و بوسه ای رو لوپم گذاشتو باهم رفتیم سر میز
صبحانه تموم شود که آرایشگرا اومدن و رفتیم تو اتاقامون
ساعت ۱۰ که آرایشگرا اومدن من کارم تا ساعت ۳ طول کشید
پاشدم لباسم رو پوشیدم و به آرایشگره گفتم بره به جیمین بگه بیاد
«وقتی جیمین اومد»
جیمین ویو
محو ا/ت شده بودم واقعا مث پرنسسا بود دلم میخواست بخورمششش
رفتیم و کلی لباس پوشیدم ولی جیمین رضایت نمیداد ولی در آخر یه لباس کوتاه آستین پوفی و مشکی خریدمو
«مکاله جیمینو ا/ت برا انتخاب لباس»
اولین لباس را پوشیدم
ا/ت:جیمین خوبه؟
جیمین:نوچ نوچ
ا/ت:اوک
بعدی رو پوشیدم
ا/ت:جیمینا این خوبه؟
جیمین:ایییی این چیه درش بیا چقدر زشته تو تنت زار میزنه
ا/ت:باشه بابا باشه آبرومونو بردی
جیمین:😂😂
بعدی رو پوشیدم
ا/ت: هییی جیمین این خوبه؟
جیمین:نه نه نه اصلا
ا/ت:عههههه
جیمین:همینه که هس
بعدی رو پوشیدم بازم جواب رد داد و بعدی و بعدی
ا/ت:جیمین آخریشه دیگه ببین
جیمین:واو پرام چقدر خوشگل شدی همینو بردار
ا/ت:چه عجب خستممم شدددد
جیمین:😂😂😂
رفتیم برای جیمین خرید کنیم
ا/ت:خب بدو برو بپوش
جیمین:ببین!
ا/ت:اییییییی این چیه ایششش چندش
جیمین:باش
بعدی رو که پوشید انگار برا خودش دوخته شده بود وقتی اومد من محوش شده بودم که با صداش به خودم اومدم
جیمین:هعییی خوبه؟!
ا/ت:هااا آرههههه عالیههه
برا جیمین هم یه پیرهن سفید به کت شلوار مشکی و یه کرابات خریدیم رفتیم
جیمین:لباسامون قشنگ شدنااا
ا/ت:اره معلومه
جیمین:خوب من کارای شاهد و عاقد را انجام دادم
ا/ت:خب شاهدامو کین؟
جیمین:دوتا از دوستامو زناشون
ا/ت:خوبه!خب بیریم خونه؟
جیمین:اره بریم
ا/ت:من آرایشمو چه کنمممم وای زِ کل یادم رفته بود
جیمین:فکر اونجاشم کردم آرایشگر میاد اتاقت
ا/ت:اوووووو جون به شوهر آینده😂(خنده شیشه پاک کنی)
رفتیم خونه ناهار خوردیم و رفتیم فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم منم تو بغل جیمین خودمو جا کردم
«پرش زمانی به وقت تموم شدن فیلم»
فیلم که تموم شد به خودمون اومدیم دیدیم شب شده و وقت شامه
ا/ت:واییی شت ببین پستمونو بند کردی به هیچ کاری نرسیدیم
جیمین:خوبه خودت گفتی😂
ا/ت:خوب حالا من یچی گفتم تو چرا قبول کردی؟😂
جیمین:خوب دیگه گذشت
ا/ت:اره دیگه
شام خوردیم و رفتیم خوابیدیم
صبح```
پاشدم به ساعت نگاه کردم دیدم ۸:۰۰رو نشون میده
رفتم دست شوی و کارای لازم را انجام دادم و رفتم پایین
جیمین داشت صبحانه میخورد منو که دید پاشد و بوسه ای رو لوپم گذاشتو باهم رفتیم سر میز
صبحانه تموم شود که آرایشگرا اومدن و رفتیم تو اتاقامون
ساعت ۱۰ که آرایشگرا اومدن من کارم تا ساعت ۳ طول کشید
پاشدم لباسم رو پوشیدم و به آرایشگره گفتم بره به جیمین بگه بیاد
«وقتی جیمین اومد»
جیمین ویو
محو ا/ت شده بودم واقعا مث پرنسسا بود دلم میخواست بخورمششش
۳.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.