𝕻𝖆𝖗𝖙 ⁴⁴
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ⁴⁴
رفتم تو اتاقم و وسایلم رو جمع کردم اشکام سرازیر شد شی آه اومد تو ¥ ا/ت چیکار میکنی + خب میخوام برم دیگه هوا بخورم چن روز ¥ نرو £ ا/ت به پات میوفتم نرو + تصمیم رو گرفتم دیگه . وسایلم رو جمع کردم شی آه و لیتا رو بغل کردم + خب بهتون سر میزنم فعلا . از پله ها اومدم پایین + خداحافظ پسرا. آمم آرزوی خوشبختی دارم . £ نه ا/ت . بی تو جه به حرف هاشون رفتم حتی تهیونگم هم جلوم رو نگرفت سوار تاکسی شدم به عمو زنگ زدم گفتم میام روستا و به مامان و بابا هم گفتم میرم سفر.......+ اوه بلاخره رسیدم ٪ خاله جون + واییی تینا کوچولو رو نگاه . ٪ خاله خوش اوملی + اومدی یا اوملی ٪ خاله + باشه باشه کوچولوی من سلام عمو سلام زن عمو .٪ خوش اومدی دخترم ( اینا همون هایی هستن که ا/ت اونموقع فراموشی گرفته بود نگه داشتنش ) . رفتم تو زن عمو برای چایی ریخت ٪ چی شد برگشتی+ اومدم یکم حال و احوالم رو عوض کنم ٪ خوبه . تینا : خاله بیا بازی تولیم نه نه بریم کلبه + امم کلبه خوبه اونجا بازی کنیم ٪ باشه . دست تینا رو گرفتم رفتیم سمت جنگل باهاش بازی کردم + تینا خاله مامانت کجاست . تینا: پیش خانم دلکتر + برا چی پیش خانم دکتر . تینا : نمیدونم + بیا بریم دیدنش . تینا : هولاااا بریم دیدن مامانی. بغلش کردم به زن عمو گفتم که ناجینگ کجاست اونم گفت ٪ بیا باهم بریم + باشه تو راه آبمیوه گرفتم . رسیدیم بیمارستان گفتن تو اتاق ای س یو هست + خانم دکتر چشون شده ٪ امم خب بخاطر ناراحتی و کار هایی که میکردن کیسه آبشون پاره شده + چی ٪ بله باید عمل بکنن ولی کسی ندارن که رضایت بدن + من باهاشون دوستم میتونم رضایت بدم ٪ باشه ولی ما وسایل عملشون رو نداریم اینجا باید برن سئول + پس همین کار رو کنین . دکتر خبر داد که یه آمبولانس بیارن مادر تینا رو گزاشتن تو آمبولانس . قبلش زن عمو وسایل من رو آماده کرده بود تینا اومد پیشم تینا :خاله منم بیام + اممم خب نمیتونم. تینا : تلو خدا . ٪ اگر میتونی ببرش چون اروم و قرار نداره + باشه ولی وسایلش . تینا : اینا از قبل آماده کردم + چه دختری . تینا هم اومد پیشم رفتیم سمت سئول.
پرش زمانی بیمارستان سئول :
٪ لطفا اینجا رو امضا کنین . قرار داد رو امضا کردم و پول هم دادم بهشون الان آماده شدن برای عمل تینا رو هم گزاشتم اتاق کودک عمل سه ساعت طول میکشید ولی دکتر یک ساعت بعد اومد بیرون + چی شده دکتر ٪ خانم من متاسفم اما ایشون نتونستن تحمل کنن و مردن + چییی این همه چیز میز دارین نتونستن یه نفر رو عمل کنید ٪ لطفا اروم باشین من هر کاری که تونستیم کردیم دیر رسیدین . تو عالم خودم نبودم تینا چی تینا بدون مادر موند چرا سرنوشت این دختر مثل من شد زن عمو و عمو و تینا اومدن سمتم زن عمو از من پرسید چی شده بهش گفتم صدای گریه کل بیمارستان رو گرفته بود . خاله رو آروم کردم. تینا رو بردم بیرون . تینا : خاله چلا گریه میکنی + آممم خب میخوام یه چیزی رو بهت بگم مامانی رفته تو آسمون ها . تینا : جاش خوبه + ارع خوبه . تینا : تیالم راحت شد + گرفتمش تو بغلم کلی گریه کردم یه دختر یتیم تو سن یک سالگی .
.
.
.
.
.
.
یاعععع اشکام ریخت سر این عرررر پارت بعدی پست بعدی
رفتم تو اتاقم و وسایلم رو جمع کردم اشکام سرازیر شد شی آه اومد تو ¥ ا/ت چیکار میکنی + خب میخوام برم دیگه هوا بخورم چن روز ¥ نرو £ ا/ت به پات میوفتم نرو + تصمیم رو گرفتم دیگه . وسایلم رو جمع کردم شی آه و لیتا رو بغل کردم + خب بهتون سر میزنم فعلا . از پله ها اومدم پایین + خداحافظ پسرا. آمم آرزوی خوشبختی دارم . £ نه ا/ت . بی تو جه به حرف هاشون رفتم حتی تهیونگم هم جلوم رو نگرفت سوار تاکسی شدم به عمو زنگ زدم گفتم میام روستا و به مامان و بابا هم گفتم میرم سفر.......+ اوه بلاخره رسیدم ٪ خاله جون + واییی تینا کوچولو رو نگاه . ٪ خاله خوش اوملی + اومدی یا اوملی ٪ خاله + باشه باشه کوچولوی من سلام عمو سلام زن عمو .٪ خوش اومدی دخترم ( اینا همون هایی هستن که ا/ت اونموقع فراموشی گرفته بود نگه داشتنش ) . رفتم تو زن عمو برای چایی ریخت ٪ چی شد برگشتی+ اومدم یکم حال و احوالم رو عوض کنم ٪ خوبه . تینا : خاله بیا بازی تولیم نه نه بریم کلبه + امم کلبه خوبه اونجا بازی کنیم ٪ باشه . دست تینا رو گرفتم رفتیم سمت جنگل باهاش بازی کردم + تینا خاله مامانت کجاست . تینا: پیش خانم دلکتر + برا چی پیش خانم دکتر . تینا : نمیدونم + بیا بریم دیدنش . تینا : هولاااا بریم دیدن مامانی. بغلش کردم به زن عمو گفتم که ناجینگ کجاست اونم گفت ٪ بیا باهم بریم + باشه تو راه آبمیوه گرفتم . رسیدیم بیمارستان گفتن تو اتاق ای س یو هست + خانم دکتر چشون شده ٪ امم خب بخاطر ناراحتی و کار هایی که میکردن کیسه آبشون پاره شده + چی ٪ بله باید عمل بکنن ولی کسی ندارن که رضایت بدن + من باهاشون دوستم میتونم رضایت بدم ٪ باشه ولی ما وسایل عملشون رو نداریم اینجا باید برن سئول + پس همین کار رو کنین . دکتر خبر داد که یه آمبولانس بیارن مادر تینا رو گزاشتن تو آمبولانس . قبلش زن عمو وسایل من رو آماده کرده بود تینا اومد پیشم تینا :خاله منم بیام + اممم خب نمیتونم. تینا : تلو خدا . ٪ اگر میتونی ببرش چون اروم و قرار نداره + باشه ولی وسایلش . تینا : اینا از قبل آماده کردم + چه دختری . تینا هم اومد پیشم رفتیم سمت سئول.
پرش زمانی بیمارستان سئول :
٪ لطفا اینجا رو امضا کنین . قرار داد رو امضا کردم و پول هم دادم بهشون الان آماده شدن برای عمل تینا رو هم گزاشتم اتاق کودک عمل سه ساعت طول میکشید ولی دکتر یک ساعت بعد اومد بیرون + چی شده دکتر ٪ خانم من متاسفم اما ایشون نتونستن تحمل کنن و مردن + چییی این همه چیز میز دارین نتونستن یه نفر رو عمل کنید ٪ لطفا اروم باشین من هر کاری که تونستیم کردیم دیر رسیدین . تو عالم خودم نبودم تینا چی تینا بدون مادر موند چرا سرنوشت این دختر مثل من شد زن عمو و عمو و تینا اومدن سمتم زن عمو از من پرسید چی شده بهش گفتم صدای گریه کل بیمارستان رو گرفته بود . خاله رو آروم کردم. تینا رو بردم بیرون . تینا : خاله چلا گریه میکنی + آممم خب میخوام یه چیزی رو بهت بگم مامانی رفته تو آسمون ها . تینا : جاش خوبه + ارع خوبه . تینا : تیالم راحت شد + گرفتمش تو بغلم کلی گریه کردم یه دختر یتیم تو سن یک سالگی .
.
.
.
.
.
.
یاعععع اشکام ریخت سر این عرررر پارت بعدی پست بعدی
۹۹.۷k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.