عشق یهویی²¹
عشقیهویی²¹
تهیونگویو
ات رو بردم پیش باباش
------------------
اتویو
تهیونگ منو برد پیش بابام
ات ـ هققق باباییی*گریه*
ب/ات ـ دخترم گریه نکن*بغض*
ات ـ هققق بابایی دلم برات تنگ شده بوودد*گریه*
ب/ات ـ منم*بغض*
(بسه منم گریهم گرف😂)
تهیونگ ـ عمو خوبین؟
ب/ات ـ ممنون پسرم
زینگ زینگ*گوشی*
ات ـ الو؟
لیسا ـ کجاییی مگه نمیایی؟؟
ات ـ مگه ساعت چنده؟
لیسا ـ ³!
ات ـ یا ابلقاسم(😂)
ات ـ یکم صب کنین الان میام
*گوشیو قط کرد*
ات ـ تهیونگ منو میبری خونه؟
ب/ات ـ چیزی شده؟
ات ـ نه فقد با دوستام قرار داشتم
ب/ات ـ مراقب باش دخترم
ات ـ چشم بابایی..فعلا
تهیونگویو
ات رو رسوندم خونه
مث خر دویید رفت اتاقش
اتویو
چی بپوشمممم؟؟
اها این خوبه!(عکس لباسشو میزارم)
لباسمو پوشیدم
ب صورتم دست نزدم چون همینطوریش دیر شده بود
از اتاقم زدم بیرون و رفتم سوار ماشینم شدم
*ویو پیش دخترا*
لیسا ـ کجا بودی تووو
ات. ببخشین حالم دیشب بد شده بود
رزی ـ الان خوبی؟
ات ـ مرسی..بریم؟
دخترا ـ اره
*ویو موقع تمرین*
داشتم تمرین میکردم ک گوشیم زنگ خورد
شت..تهیونگ بود
ات ـ بله؟
تهیونگ ـ صدای چیه؟
ات ـ خونهی دوستمم اهنگ گذاشته*استرسی*
تهیونگ ـ حالا چرا استرس داری؟
ات ـ داشتیم فیلم ترسناک میـ....
لیسا ـ بدو بیا دیگه تو این تیکهش مشکل داریاا..اگه اینطوری ادامه بدی تو موزیک ویدیو میرینی!
ات ـ لیسا جان...دارم با گوشی حرف میزنم*حرصی*
تهیونگ ـ موزیک ویدیو؟
ات ـ ک.ص میگه...فعلا
تهیونگ ـ بی ادبـ..
*گوشیو قط کرد*
ات ـ لیسا فقد گیرت بیارممممم*داد*
رزی ـ اروم باش گلوت پاره شد
ات ـ هوف باشه...لیسا اگه امشب نکشتمت ات نیستم!
لیسا ـ خو نمیدونستم
ات ـ باشه...بدویین بیاین دیگه
ــ
حیمایت؟
تهیونگویو
ات رو بردم پیش باباش
------------------
اتویو
تهیونگ منو برد پیش بابام
ات ـ هققق باباییی*گریه*
ب/ات ـ دخترم گریه نکن*بغض*
ات ـ هققق بابایی دلم برات تنگ شده بوودد*گریه*
ب/ات ـ منم*بغض*
(بسه منم گریهم گرف😂)
تهیونگ ـ عمو خوبین؟
ب/ات ـ ممنون پسرم
زینگ زینگ*گوشی*
ات ـ الو؟
لیسا ـ کجاییی مگه نمیایی؟؟
ات ـ مگه ساعت چنده؟
لیسا ـ ³!
ات ـ یا ابلقاسم(😂)
ات ـ یکم صب کنین الان میام
*گوشیو قط کرد*
ات ـ تهیونگ منو میبری خونه؟
ب/ات ـ چیزی شده؟
ات ـ نه فقد با دوستام قرار داشتم
ب/ات ـ مراقب باش دخترم
ات ـ چشم بابایی..فعلا
تهیونگویو
ات رو رسوندم خونه
مث خر دویید رفت اتاقش
اتویو
چی بپوشمممم؟؟
اها این خوبه!(عکس لباسشو میزارم)
لباسمو پوشیدم
ب صورتم دست نزدم چون همینطوریش دیر شده بود
از اتاقم زدم بیرون و رفتم سوار ماشینم شدم
*ویو پیش دخترا*
لیسا ـ کجا بودی تووو
ات. ببخشین حالم دیشب بد شده بود
رزی ـ الان خوبی؟
ات ـ مرسی..بریم؟
دخترا ـ اره
*ویو موقع تمرین*
داشتم تمرین میکردم ک گوشیم زنگ خورد
شت..تهیونگ بود
ات ـ بله؟
تهیونگ ـ صدای چیه؟
ات ـ خونهی دوستمم اهنگ گذاشته*استرسی*
تهیونگ ـ حالا چرا استرس داری؟
ات ـ داشتیم فیلم ترسناک میـ....
لیسا ـ بدو بیا دیگه تو این تیکهش مشکل داریاا..اگه اینطوری ادامه بدی تو موزیک ویدیو میرینی!
ات ـ لیسا جان...دارم با گوشی حرف میزنم*حرصی*
تهیونگ ـ موزیک ویدیو؟
ات ـ ک.ص میگه...فعلا
تهیونگ ـ بی ادبـ..
*گوشیو قط کرد*
ات ـ لیسا فقد گیرت بیارممممم*داد*
رزی ـ اروم باش گلوت پاره شد
ات ـ هوف باشه...لیسا اگه امشب نکشتمت ات نیستم!
لیسا ـ خو نمیدونستم
ات ـ باشه...بدویین بیاین دیگه
ــ
حیمایت؟
۱۸.۷k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.