آرمی دوست داشتنی فصل دو پارت 4
-خب راستش... عمل میکنم
دکتر: خیلی خوبه
&صبر کنید.... هه را چب اون... خوب... میشه؟ درسته؟
دکتر: بله خوب میشن با درمان
-کی درمانشو انجام میدید؟
دکتر: هفته ی دیگ
-ممنون
دکتر: وظیفس
نگاهی به هه را کردم و گفتم دوست دارم خواستم برم بالا پشت بوم و یه کم هوای ازاد بخورم رفتم بالا که دیدم یه دختر اونجاس و چاقو دستشه رفتم سمتش (خواهرش هست نگفته بودم تو فیک ولی الان اضافه شد اسم خواهرشو نمیدونم ولی اگرم نداشت تو فیک اسمش لینا هست)
سمت خودم چرخوندمش و با دیدن قیافش لینا اومد تو ذهنم
لینا:دا.... داداشی؟
-لینایاا
لینا: تو... اینجا چیکار میکنی؟
-خ.... خب من
که در با شدت باز شد و یکی اومد تو.....
شرایط نداره ـ.... الان مینویسمش......
دکتر: خیلی خوبه
&صبر کنید.... هه را چب اون... خوب... میشه؟ درسته؟
دکتر: بله خوب میشن با درمان
-کی درمانشو انجام میدید؟
دکتر: هفته ی دیگ
-ممنون
دکتر: وظیفس
نگاهی به هه را کردم و گفتم دوست دارم خواستم برم بالا پشت بوم و یه کم هوای ازاد بخورم رفتم بالا که دیدم یه دختر اونجاس و چاقو دستشه رفتم سمتش (خواهرش هست نگفته بودم تو فیک ولی الان اضافه شد اسم خواهرشو نمیدونم ولی اگرم نداشت تو فیک اسمش لینا هست)
سمت خودم چرخوندمش و با دیدن قیافش لینا اومد تو ذهنم
لینا:دا.... داداشی؟
-لینایاا
لینا: تو... اینجا چیکار میکنی؟
-خ.... خب من
که در با شدت باز شد و یکی اومد تو.....
شرایط نداره ـ.... الان مینویسمش......
۴.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.