دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۸۵
diyana
ممد : ارسلان کجاس
دیانا : من چمیدونم
ممد : دیشب تو زنگ زدی گفتی ارسلان حالش بده
دیانا : من هیچی از دیشب یادم نمیاد
ممد : ینی چی که یادت نمیاد
دیانا : عه ممد خو نمیدونم
صب بلند شدم خونه پیمان بودم
ممد : معلوم نی چه گوهی خوردید
داداش من کجاس دیانا
نکنه بلایی سرش اوردی
دیانا : اگه هم آورده باشم به تو هیچ ربطی نداره
با این حرفم ممد زد تو دهنم
همه یه هینی کشیدن
دیانا : دستت درد نکنه
بخاطر کاری که نکردم داری کتکم میزنی
واقعا دستت درد نکنه
زدم از خونه بیرون....
mamad
ممد: پس ارسلان کجاس
نیکا : چرا زدیش ممد
ممد : چون داش چرت و پرت میگف هر بلایی سر ارسلان بیاد من از جش این میبینم
دیشب به من زنگ زده ارسلان بیهوش شده معلوم نی باهاش با اون پیمان عوضی چیکا کردن
محشاد : من دیشب فهمیدم دیانا داش نیرف کافه پیمان شاید اونجا یه اتفاقایی افتاده
محراب : خو پس پاشید بریم اونجا
ممد : بلند شدیم رفتیم رسیدیم کافه پیمان بسته بود
ممد : اینکه بستس
محراب : همیشه باز بود
ممد : زنگ زدم به پیمان....
ادامه دارد....
پارت ۸۵
diyana
ممد : ارسلان کجاس
دیانا : من چمیدونم
ممد : دیشب تو زنگ زدی گفتی ارسلان حالش بده
دیانا : من هیچی از دیشب یادم نمیاد
ممد : ینی چی که یادت نمیاد
دیانا : عه ممد خو نمیدونم
صب بلند شدم خونه پیمان بودم
ممد : معلوم نی چه گوهی خوردید
داداش من کجاس دیانا
نکنه بلایی سرش اوردی
دیانا : اگه هم آورده باشم به تو هیچ ربطی نداره
با این حرفم ممد زد تو دهنم
همه یه هینی کشیدن
دیانا : دستت درد نکنه
بخاطر کاری که نکردم داری کتکم میزنی
واقعا دستت درد نکنه
زدم از خونه بیرون....
mamad
ممد: پس ارسلان کجاس
نیکا : چرا زدیش ممد
ممد : چون داش چرت و پرت میگف هر بلایی سر ارسلان بیاد من از جش این میبینم
دیشب به من زنگ زده ارسلان بیهوش شده معلوم نی باهاش با اون پیمان عوضی چیکا کردن
محشاد : من دیشب فهمیدم دیانا داش نیرف کافه پیمان شاید اونجا یه اتفاقایی افتاده
محراب : خو پس پاشید بریم اونجا
ممد : بلند شدیم رفتیم رسیدیم کافه پیمان بسته بود
ممد : اینکه بستس
محراب : همیشه باز بود
ممد : زنگ زدم به پیمان....
ادامه دارد....
۵۵۴
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.