چند پارتی
چند پارتی
برند
پارت۲
ادمین ویو:
لبخندی زد
رییس:و خب خواستم بگم فردا ساعت ۶ سرکار باش دیر تر نمیتونی بیای
و گوشی رو قطع کرد
ات محکم زد روی میز
ات:ودهل خوب بودن بهش نیومده
فردا با هزار خستگی همینجوری یه چیزی پوشید و کت بلندشو تنش کرد و نیم بوتاشو پوشید و پشت فرمون نشست
وقتی رسید بک دقیقه مونده بود به شیش دویید تو و دید خیلی شلوغه یهو کسی بازوشو کشید
میسو:کجا بودی؟!
ات:ساعت تازه شیش شده
میسو:باورت میشه؟!
ات:چیو؟
میسو:اون اینجاست(ذووووق)
ات:کی؟!!!
با کمی مکث و دیدن قیافهی پکر شدهی میسو پرسید:سوکجین؟!
میسو لبخندی زدو بالا پرید:ارهههههه
و جیغ خفه ای کشید
میسو:لعنتی خیلی خوشگل و ژذاااابه
رنگ ات پرید
چرا وقتی رییس گفت کیم سوکجین جدی نگرفت ؟
وااااااای
از پشت دیوار نگاه کرد و دید نه واقعا خودشه با یه ماسک موهای فر و مشکیش چشماشو تا حدودی پوشونده بود
نه طرحش خوب بود نه لباسش الان
ولی خب رییس طرحشو دوست داشت با نفسی عمیق و اعتماد به مریخ دست میسو رو گرفت و رفت قاطی جمعیت
رییس تا دیدش با قدم های بلند رفت سمتش و ازش خواست دنبالش بیاد
به سمت دو نفر و کیم سوکجین...
ات لبخندی مصنوعی رد
رییس:ایشون طراح جوون و با استعدادمون هستن همونی که میخواستین ببینینش
ات:سلام باعث افتخارهمه
نود درجه خم شد از این کار متنفر بود:/
مرد اول:پس شما این طرحو کشیدین بر خلاف سنتون خیلی با استعدادین من لیمان هستم مدیر عکاسی اقای کیم
ات:خیلی خوش وقتم منم ات هستم چای ات
ات زیر نگاهی به جین زد و دید خیلی وقته جین بهش خیره شده پس یهویی دست و پاهشو گم کرد و کمی گونه هاش قرمز شد و کمی هم به لکنت افتاد
لیمان:خب خانم چای ازتون یه چیزی میخوام
ات:ب...بفرمایین
لیمان:دوتا طرح دیگه بکشین البته بدون عجله فک نمیکنم فقط یه طرح کافی باشه بهم گفتن طرح اول امادس پس با طرح اول فعلا عکسبرداری میکنیم ولی کافی نیست
ات:بسیار خب فقط شاید بیشتر از حد انتظار طول بکشه
لیمان:مهم نیست کل روز رو وقت داریم فقط از شما میخوام اصلا عجبه نکنین
ات:چشم الان دست به کار میشم
ولی خدایی با لایکاتون انرژییی میگیرم ببخشید که نیستم رگبار امتحان امون نمیده👩🏻🦯
برند
پارت۲
ادمین ویو:
لبخندی زد
رییس:و خب خواستم بگم فردا ساعت ۶ سرکار باش دیر تر نمیتونی بیای
و گوشی رو قطع کرد
ات محکم زد روی میز
ات:ودهل خوب بودن بهش نیومده
فردا با هزار خستگی همینجوری یه چیزی پوشید و کت بلندشو تنش کرد و نیم بوتاشو پوشید و پشت فرمون نشست
وقتی رسید بک دقیقه مونده بود به شیش دویید تو و دید خیلی شلوغه یهو کسی بازوشو کشید
میسو:کجا بودی؟!
ات:ساعت تازه شیش شده
میسو:باورت میشه؟!
ات:چیو؟
میسو:اون اینجاست(ذووووق)
ات:کی؟!!!
با کمی مکث و دیدن قیافهی پکر شدهی میسو پرسید:سوکجین؟!
میسو لبخندی زدو بالا پرید:ارهههههه
و جیغ خفه ای کشید
میسو:لعنتی خیلی خوشگل و ژذاااابه
رنگ ات پرید
چرا وقتی رییس گفت کیم سوکجین جدی نگرفت ؟
وااااااای
از پشت دیوار نگاه کرد و دید نه واقعا خودشه با یه ماسک موهای فر و مشکیش چشماشو تا حدودی پوشونده بود
نه طرحش خوب بود نه لباسش الان
ولی خب رییس طرحشو دوست داشت با نفسی عمیق و اعتماد به مریخ دست میسو رو گرفت و رفت قاطی جمعیت
رییس تا دیدش با قدم های بلند رفت سمتش و ازش خواست دنبالش بیاد
به سمت دو نفر و کیم سوکجین...
ات لبخندی مصنوعی رد
رییس:ایشون طراح جوون و با استعدادمون هستن همونی که میخواستین ببینینش
ات:سلام باعث افتخارهمه
نود درجه خم شد از این کار متنفر بود:/
مرد اول:پس شما این طرحو کشیدین بر خلاف سنتون خیلی با استعدادین من لیمان هستم مدیر عکاسی اقای کیم
ات:خیلی خوش وقتم منم ات هستم چای ات
ات زیر نگاهی به جین زد و دید خیلی وقته جین بهش خیره شده پس یهویی دست و پاهشو گم کرد و کمی گونه هاش قرمز شد و کمی هم به لکنت افتاد
لیمان:خب خانم چای ازتون یه چیزی میخوام
ات:ب...بفرمایین
لیمان:دوتا طرح دیگه بکشین البته بدون عجله فک نمیکنم فقط یه طرح کافی باشه بهم گفتن طرح اول امادس پس با طرح اول فعلا عکسبرداری میکنیم ولی کافی نیست
ات:بسیار خب فقط شاید بیشتر از حد انتظار طول بکشه
لیمان:مهم نیست کل روز رو وقت داریم فقط از شما میخوام اصلا عجبه نکنین
ات:چشم الان دست به کار میشم
ولی خدایی با لایکاتون انرژییی میگیرم ببخشید که نیستم رگبار امتحان امون نمیده👩🏻🦯
۴۵۵
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.