سناریو درخواستی:)
وقتی به اجبار ازدواج کردین و اعضا باهات سردن و کتکت میزنن و یه روز زخماتو میبینن و اعضا عاشقت بودن ولی نمیخواستن غرورشون خورد بشه وقتی زخماتو میبینن دلشون میسوزه و معذرت خواهی میکنن...(مکنه لاین)
جیمین:"رفته بودی بیرون خریدای خونه رو انجام بدی که وقتی اومدی خونه دیدی پیشبند بسته و خیلی گوگولی بالا سر اپن اشپزخونست"
+جیمین شی؟ چیکار میکنی؟
-عاا برگشتی؟ دارم واسه یکی از عزیزترین افراد زندگیم کیک میپزم
+و اون کیه؟"ناراحت"
-نمیدونی؟ معلومه دیگه؛... تو:)
تهیونگ:"ساعت یازده شب کریسمس بود و تو از خستگی روی کاناپه دراز کشیده بودی و شقیقه هاتو ماساژ میدادی که تهیونگ زنگ درو زد"
+"به سختی از جات پاشدی و به سمت در رفتی تا بازش کنی ولی وقتی درو باز کردی خشکت زد"
-هی.. نمیخوای منو راه بدی تو؟
"اون تهیونگ بود که برات برای اولین بار گل و کادو گرفته بود"
+عا.. چرا بیا تو"لبخند"
وقتی رفت تو کادو و گل رو روی میز گزاشت و تورو به بغلش فشرد..
-برای ماه زندگیم کادو کریسمس خریدم.. نمیخوای بازش کنی؟
+چ.. چرا"خوشحال"
+"وقتی کادو رو باز کردی با گردنبندی مواجه شدی که از اول ازدواجتون خیلی دوسش داشتی ولی هیچ وقت تهیونگ برات نخریده بود"
-"گردنبند رو به دور گردنت بست و بوسه ای روی گردنت گزاشت"
+خب.. حالا نوبت کادوی توعه.. امیدوارم ازش خوشت بیاد"لبخند"
-کادوی من؟ هی.. تو هر سال برای من کادو خریدی و من اهمیت ندادم.. انتظار داشتم این سال جاهامون عوض شه....
+مگه میشه من کادوی تورو فراموش کنم؟
"به سمت اتاق رفتی و جعبه ی نسبتا کوچیکی رو اوردی و به تهیونگ دادی
-این چیه؟
+بازش کن..
-"تهیونگ اون کادو رو باز کرد و فهمید مایع شادیش بعد از ات قراره تا نه ماه دیگه بدنیا بیاد:))"
جونگکوک:"صبح از خواب پاشدی و دیدی که مثل همیشه جونگکوک نیست.. یه سمت اشپزخونه رفتی ولی چیزی باعث شد قلبت تند تر بزنه.. ی بوی اشنا، بوی عطر کوک... جونگکوک محکم از پشت بغلت کرده بود و گردنتو با عشق میبوسید...."
-هی.. برای هدیه سالگرد ازدواجمون معذرت خواهی میخوای؟
+معذرت خواهی واسه چی؟
-واسه همه اینکار هایی که باهات کردم...
+هی.."خنده"
-ولی بنظرم معذرت خواهی قبول نیست.. عصر باهم میریم شهربازی و بعد از اونم رستوران.. چطوره؟
+خوشحالم که دارمت:)
-حتی بعد از اون همه اتفاق؟
+برام مهم نیستن؛ گذشته ها گذشته..
-کیوت:)"زمزمه"
در انتظار کمی حمایت؟:)
جیمین:"رفته بودی بیرون خریدای خونه رو انجام بدی که وقتی اومدی خونه دیدی پیشبند بسته و خیلی گوگولی بالا سر اپن اشپزخونست"
+جیمین شی؟ چیکار میکنی؟
-عاا برگشتی؟ دارم واسه یکی از عزیزترین افراد زندگیم کیک میپزم
+و اون کیه؟"ناراحت"
-نمیدونی؟ معلومه دیگه؛... تو:)
تهیونگ:"ساعت یازده شب کریسمس بود و تو از خستگی روی کاناپه دراز کشیده بودی و شقیقه هاتو ماساژ میدادی که تهیونگ زنگ درو زد"
+"به سختی از جات پاشدی و به سمت در رفتی تا بازش کنی ولی وقتی درو باز کردی خشکت زد"
-هی.. نمیخوای منو راه بدی تو؟
"اون تهیونگ بود که برات برای اولین بار گل و کادو گرفته بود"
+عا.. چرا بیا تو"لبخند"
وقتی رفت تو کادو و گل رو روی میز گزاشت و تورو به بغلش فشرد..
-برای ماه زندگیم کادو کریسمس خریدم.. نمیخوای بازش کنی؟
+چ.. چرا"خوشحال"
+"وقتی کادو رو باز کردی با گردنبندی مواجه شدی که از اول ازدواجتون خیلی دوسش داشتی ولی هیچ وقت تهیونگ برات نخریده بود"
-"گردنبند رو به دور گردنت بست و بوسه ای روی گردنت گزاشت"
+خب.. حالا نوبت کادوی توعه.. امیدوارم ازش خوشت بیاد"لبخند"
-کادوی من؟ هی.. تو هر سال برای من کادو خریدی و من اهمیت ندادم.. انتظار داشتم این سال جاهامون عوض شه....
+مگه میشه من کادوی تورو فراموش کنم؟
"به سمت اتاق رفتی و جعبه ی نسبتا کوچیکی رو اوردی و به تهیونگ دادی
-این چیه؟
+بازش کن..
-"تهیونگ اون کادو رو باز کرد و فهمید مایع شادیش بعد از ات قراره تا نه ماه دیگه بدنیا بیاد:))"
جونگکوک:"صبح از خواب پاشدی و دیدی که مثل همیشه جونگکوک نیست.. یه سمت اشپزخونه رفتی ولی چیزی باعث شد قلبت تند تر بزنه.. ی بوی اشنا، بوی عطر کوک... جونگکوک محکم از پشت بغلت کرده بود و گردنتو با عشق میبوسید...."
-هی.. برای هدیه سالگرد ازدواجمون معذرت خواهی میخوای؟
+معذرت خواهی واسه چی؟
-واسه همه اینکار هایی که باهات کردم...
+هی.."خنده"
-ولی بنظرم معذرت خواهی قبول نیست.. عصر باهم میریم شهربازی و بعد از اونم رستوران.. چطوره؟
+خوشحالم که دارمت:)
-حتی بعد از اون همه اتفاق؟
+برام مهم نیستن؛ گذشته ها گذشته..
-کیوت:)"زمزمه"
در انتظار کمی حمایت؟:)
۲۰.۰k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.