PART 6 وقتی افسردگی داشتی
دیدم که نامادریم با خواهر ناتنیم دارن میان
خواستم برم سربع پشت کوک قابم شم که محکم از دستم کرفت و گفت؟!
نامادریش: اووو.. میبینم کس پیدا کردههههت... گمشو بیریم... کلی کارهای جالب منتظرمونه نه؟
سوجی: نه
نامادریش: بیا ببینم بچه پرو من اینهمه زحمت نکشیدم افسردگی بگیری.. تا توی دوروز خوب شی
ادمین (سلیطه خانوم. عیش)
کوک: خب خب قضیه داره جالب میشهههه همه اینا نقصیر تو بوددد این بجه معصومو اینجوری میککنی... واقعا عذاب وجدان نداری؟
نامادریش: نه اتفاقا خیلی حال نیده امتخان کن
سوجی: بازی چه مردم بودن باحالههههه... یه بالش بودن برای تخیله انرژی و تفریحانتون هاننن
نامادریش: اوففففف بابا بیا برو تو کوچهههه بیا همین الان
سوجی: نهههه اجازه اینکارو نداری
نامادریش: وای وای ترسیدم... بدبخت مادرتم
سوجی: مادرم چند سال پیش مرده هیچکی مادر من نیست
نامادریش: اخیی نانازی
....
نامادریش میخواست از دست سوجی بگیره و ببرتش که کوک دست سوجی رو میگره و مانع اینکار میشه
نامادریش: بیا اینور جوجو
کوک: من دوست پسرشم... مشکلی داری؟
سوجی اروم توی گوش کوک میگه
سوجی: اخه کصخل خانوم دیونهه شدی؟!
کوک: هیس🤫
نامادریش: باش ببرش.. بعدا بازم میام
خواهر ناتنیش: مامان سالمیییییی... میدونی داری چی کار میکنی؟!!!
نامادریش: میگم قربونت برم
کوک... سوجی رو سوار ماشین میکنه و میبره خونه خودش اون مث جنتلمنا درو واسش باز میکمه و حواسش خست که سوجی نخوره زمین... درو خونه رو باز میکنه و سوجی رو میزاره رو تخت
سوجی: مرسی... بابت امروز 😊
کوک: به اینجور چیرا فک نکن و بخواب
سوجی: باش..
کوک: شب بخیر
......
خب بیاید بگم نامادریش چه نقشه ای داره
یاه یاه یاه
خواهر ناتنیش: خب میخوای چی کار کنی
نامادریش: ببین کافیه بریم به بابات بگیم و بابا... بابات بریم اگه اون پسره هرزه نذاشت میتونیم پلیس خبر کنیم
خواهر ناتنیش: پلیسسس؟؟ برای چییی
نامادریش: میتونیم بگیم اون پسره میخواد به سوجی تجاوز کنه و اذیتش کنه
ایجوری برای پسره سوع. سابقه مینویسن و نمیران هیچ جایی کار کنه.... با این مار یه تیر و دو نشون میزنیم
خواهرش: واییییمامانننننننن عاشقاتممممممم بهترین نقشه بود؟!
مامانش: بدو برو به بابات بگو... بدووووو
خواهرش: الاننننن... برو لباساتو بپوش که مهمونی داریم🤤
مامانش: بدووو
مامانش: این تازه شروع ماجراعه بدبخت
.....
خب بپریم اونور
.........
بچه ها چون متن خیلی زیاده و ویگسون قبول نمیکنه... نصفش میکنم و شاید کم شه ببخشید
شرط
فالو12
لایک 12
خواستم برم سربع پشت کوک قابم شم که محکم از دستم کرفت و گفت؟!
نامادریش: اووو.. میبینم کس پیدا کردههههت... گمشو بیریم... کلی کارهای جالب منتظرمونه نه؟
سوجی: نه
نامادریش: بیا ببینم بچه پرو من اینهمه زحمت نکشیدم افسردگی بگیری.. تا توی دوروز خوب شی
ادمین (سلیطه خانوم. عیش)
کوک: خب خب قضیه داره جالب میشهههه همه اینا نقصیر تو بوددد این بجه معصومو اینجوری میککنی... واقعا عذاب وجدان نداری؟
نامادریش: نه اتفاقا خیلی حال نیده امتخان کن
سوجی: بازی چه مردم بودن باحالههههه... یه بالش بودن برای تخیله انرژی و تفریحانتون هاننن
نامادریش: اوففففف بابا بیا برو تو کوچهههه بیا همین الان
سوجی: نهههه اجازه اینکارو نداری
نامادریش: وای وای ترسیدم... بدبخت مادرتم
سوجی: مادرم چند سال پیش مرده هیچکی مادر من نیست
نامادریش: اخیی نانازی
....
نامادریش میخواست از دست سوجی بگیره و ببرتش که کوک دست سوجی رو میگره و مانع اینکار میشه
نامادریش: بیا اینور جوجو
کوک: من دوست پسرشم... مشکلی داری؟
سوجی اروم توی گوش کوک میگه
سوجی: اخه کصخل خانوم دیونهه شدی؟!
کوک: هیس🤫
نامادریش: باش ببرش.. بعدا بازم میام
خواهر ناتنیش: مامان سالمیییییی... میدونی داری چی کار میکنی؟!!!
نامادریش: میگم قربونت برم
کوک... سوجی رو سوار ماشین میکنه و میبره خونه خودش اون مث جنتلمنا درو واسش باز میکمه و حواسش خست که سوجی نخوره زمین... درو خونه رو باز میکنه و سوجی رو میزاره رو تخت
سوجی: مرسی... بابت امروز 😊
کوک: به اینجور چیرا فک نکن و بخواب
سوجی: باش..
کوک: شب بخیر
......
خب بیاید بگم نامادریش چه نقشه ای داره
یاه یاه یاه
خواهر ناتنیش: خب میخوای چی کار کنی
نامادریش: ببین کافیه بریم به بابات بگیم و بابا... بابات بریم اگه اون پسره هرزه نذاشت میتونیم پلیس خبر کنیم
خواهر ناتنیش: پلیسسس؟؟ برای چییی
نامادریش: میتونیم بگیم اون پسره میخواد به سوجی تجاوز کنه و اذیتش کنه
ایجوری برای پسره سوع. سابقه مینویسن و نمیران هیچ جایی کار کنه.... با این مار یه تیر و دو نشون میزنیم
خواهرش: واییییمامانننننننن عاشقاتممممممم بهترین نقشه بود؟!
مامانش: بدو برو به بابات بگو... بدووووو
خواهرش: الاننننن... برو لباساتو بپوش که مهمونی داریم🤤
مامانش: بدووو
مامانش: این تازه شروع ماجراعه بدبخت
.....
خب بپریم اونور
.........
بچه ها چون متن خیلی زیاده و ویگسون قبول نمیکنه... نصفش میکنم و شاید کم شه ببخشید
شرط
فالو12
لایک 12
۴.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.