تک پارتی
وقتی موقع درس
نامجون
امروز روزی بود که نامیا امتحان داشت
با لبخند همیشگیش سر کلاس اومد و نشست و بعد از چند دقیقه استاد کیم وارد شد موقع حضور غیاب بعد از خوندن اسم نامیا پوزخندی زد
نام:امیدوارم خوب درس خونده باشین خانم کیم
فلش بک به دیشب
نام:چند بار دیکه بهت بگم تو هرچی هم بشه باید درس بخونه فکر نکن چون استادم پارتی بازی میکنم و نمراتت رو بالا میبرم نخیر خانم کیم اگر هدقت از ادامه دادن این رابطه پارتی بازیه...
نامیا:حرف دهنتو بفهم نامجون اکرم استادم نبودی فرقی نمیکرد من این درسو بلد نیستم و حاضرم ۲۰۰ بار دیکه هم امتحان بدم و بیوفت...
ولی حرف با سیلی که از طرف نامجون بود توی دهنش ماسید
با چشمایی پر از خشم و تعجب به دوست پسرش نگاه کرد لبخندی زد و گفت
نامیا:ارزش رابطمون رو متوجه شدم
و بعد اونجارو به مقصد نامعلوم ترک کرد و فرداش خوش و خرم سرکلاس حاضر شد
ولی نماجون نمیدونست که دیشب چه اتفاقی براش افتاد
دو روز بعد
کیم:همه بشینین میخوام جواب امتحانا رو بگم
(توی این دو روز نامیا اصلا به خونه نرفته بود و خونه یکی از دوستاش مونده بود)
نامیا ۲۰
بعد از تموم شدم کلاس
نام:خانوم کیم بیا دفترم
نامیا لبخندی زد و کلاس رو ترک کرد و پشت،دوست پسرش را افتاد
نامیا:مشکلی پیش اومده استاد کیم؟
نام:تقلب کردی؟
نامیا:بزار بهت بگم اونشب کلشو خونه یکی از دوستام درس خوندم حتی نخوابیدم و قهوه هم نخوردم هیچی درس خوندم تا خودم رو بهت ثابت کنم
ولی مثل اینکه تو بهم ثابت شده بودی که حتی بهم گفتی تقلب کار
خیلیه خوب من صحبت میکنم
ایچی دیگه بعد از ۲۰۰۰ بار ناز کشی نامیا نامجون و بخشیدن و آره دیگه رفتن سر خونه رندگیشون خدافظ
نامجون
امروز روزی بود که نامیا امتحان داشت
با لبخند همیشگیش سر کلاس اومد و نشست و بعد از چند دقیقه استاد کیم وارد شد موقع حضور غیاب بعد از خوندن اسم نامیا پوزخندی زد
نام:امیدوارم خوب درس خونده باشین خانم کیم
فلش بک به دیشب
نام:چند بار دیکه بهت بگم تو هرچی هم بشه باید درس بخونه فکر نکن چون استادم پارتی بازی میکنم و نمراتت رو بالا میبرم نخیر خانم کیم اگر هدقت از ادامه دادن این رابطه پارتی بازیه...
نامیا:حرف دهنتو بفهم نامجون اکرم استادم نبودی فرقی نمیکرد من این درسو بلد نیستم و حاضرم ۲۰۰ بار دیکه هم امتحان بدم و بیوفت...
ولی حرف با سیلی که از طرف نامجون بود توی دهنش ماسید
با چشمایی پر از خشم و تعجب به دوست پسرش نگاه کرد لبخندی زد و گفت
نامیا:ارزش رابطمون رو متوجه شدم
و بعد اونجارو به مقصد نامعلوم ترک کرد و فرداش خوش و خرم سرکلاس حاضر شد
ولی نماجون نمیدونست که دیشب چه اتفاقی براش افتاد
دو روز بعد
کیم:همه بشینین میخوام جواب امتحانا رو بگم
(توی این دو روز نامیا اصلا به خونه نرفته بود و خونه یکی از دوستاش مونده بود)
نامیا ۲۰
بعد از تموم شدم کلاس
نام:خانوم کیم بیا دفترم
نامیا لبخندی زد و کلاس رو ترک کرد و پشت،دوست پسرش را افتاد
نامیا:مشکلی پیش اومده استاد کیم؟
نام:تقلب کردی؟
نامیا:بزار بهت بگم اونشب کلشو خونه یکی از دوستام درس خوندم حتی نخوابیدم و قهوه هم نخوردم هیچی درس خوندم تا خودم رو بهت ثابت کنم
ولی مثل اینکه تو بهم ثابت شده بودی که حتی بهم گفتی تقلب کار
خیلیه خوب من صحبت میکنم
ایچی دیگه بعد از ۲۰۰۰ بار ناز کشی نامیا نامجون و بخشیدن و آره دیگه رفتن سر خونه رندگیشون خدافظ
۲.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.