سناریو آت و مایکی پارت ۱
سناریو آت و مایکی پارت ۱
( قبل شروع پارت یه نکته بگم من بخش مانگای توکیو ریونجرز رو نخوندم و با اخلاق هاشون آشنایی ندارم فقط در حد اسم ها و تصوراتمه و ببخشید اگه شبیهشون نیست)
از دید مایکی
لعنتی آت ....کجا رفته درد میکنه ...... فکنم تیر نزدیک یکی از دنده هام خورده ...... لعنتی باید آت رو پیدا کنم ..... نمیتونم زیاد راه برم که یه صدایی شنیدم
؟؟؟هی مایکی اینجام همونجا بمون تکون نخور
میکو بود و دوید پیشم دستمو دور گردنش گذاشت و توی یک کوچه خلوت گذاشت و منم با دستم زخمم رو فشار میدادم تا خونریزی قط شه
میکو : یهو چیشد مایکی یهو کجا قیبت زد چرا اینطور شدی
میتونستم ببینم که دست هایش میلرزه
مایکی : حس کردم ...... یه صورت آشنا رو دیدم رفتم دنبالش اما یکی داشت...... از پیشم رد میشد بهم چاقو زد
یک بطری کوچیک آب درآوردم و یکم کمکش کرده بخوره
میکو : مایکی همینجا بمون من میرم داروخونه و میام هیچ جا نرو کسی اومد بهم زنگ بزن من به سانزو زنگ میزنم که بیاد
مایکی : ولــــ
میکو : گفتم همینجا بمون .اینو گفت و از کوچه خارج شد و رفت
از دید سانزو
داشتم از یه ماموریت برمیگشتم که گوشیم زنگ خورد میکو بود اون فقط وقتایی ضروری بهم زنگ میزد حتما چیزی شده ، جواب دادم
سانزو : بله میکو چان
میکو : سری بیا کوچه سوم توی سوگیواچی مایکی چاقو خورده من دارم میرم دارو خونه
سانزو : جدیدا دم در داروخونه ها و بیمارستان ها پلیس گذاشتن اگه بگیرنت باند به خطر میوفته
میکو : باشه
سریع قط کرد
از دید میکو
نگران مایکی بودم
سریع رفتم سمت داروخونه و کلاه هودیمو رو سرم کشیدم یه ضد عفونی کننده پنبه وسایل بخیه باند و بی حسو و قرص خواب آور برداشتم سریع در رفتم و برگشتم پیش مایکی سانزو با ماشینش جلوی کوچه بود مایکی یکم خونریزیش کمتر شده بود حالش اصلا خوب نبود و نزدیکه بیهوشی بود بردمش تو ماشین
سانزو : چرا حواست بهش نبود ( صداش یکم بلند بود )
مایکی رو روی صندلی عقب خوابوندم و زخمشو تمیز کردم دستام کاملا میلرزید
میکو : لطفا فعلا خفه شو من بیشتر از تو نگرانشم
سانزو که متوجه حالت من شد دیگه چیزی نگفت تا بتونم تمرکزم رو روی زخم بذارم
موقع تمیز کردنش مایکی بخاطر سوزش زخم صدا های کوچیکی از درد میداد ، بخیه اش کردم سعی کردم آروم بخیه اش کنم ولی بازم درد داشت میخواستم باند بپیچم که به محل زندگی بونتن رسیدیم
میکو : سانزو جلو در بمون تا زخمشو پانسمان کنم نمیتونه اینطوری بیاد
سانزو : باشه
زخمشو پانسمان کردم و مایکی رو تا اتاقش کول کردن بقیه اعضا تو اتاق خودشون بودن ( عکس خونه ای دو و آس سه ) بیهوش بود و روی تختش گذاشتمش
باید یه جلسه بذارم نمیشه اعضای اصلی بی خبر بمونم
( قبل شروع پارت یه نکته بگم من بخش مانگای توکیو ریونجرز رو نخوندم و با اخلاق هاشون آشنایی ندارم فقط در حد اسم ها و تصوراتمه و ببخشید اگه شبیهشون نیست)
از دید مایکی
لعنتی آت ....کجا رفته درد میکنه ...... فکنم تیر نزدیک یکی از دنده هام خورده ...... لعنتی باید آت رو پیدا کنم ..... نمیتونم زیاد راه برم که یه صدایی شنیدم
؟؟؟هی مایکی اینجام همونجا بمون تکون نخور
میکو بود و دوید پیشم دستمو دور گردنش گذاشت و توی یک کوچه خلوت گذاشت و منم با دستم زخمم رو فشار میدادم تا خونریزی قط شه
میکو : یهو چیشد مایکی یهو کجا قیبت زد چرا اینطور شدی
میتونستم ببینم که دست هایش میلرزه
مایکی : حس کردم ...... یه صورت آشنا رو دیدم رفتم دنبالش اما یکی داشت...... از پیشم رد میشد بهم چاقو زد
یک بطری کوچیک آب درآوردم و یکم کمکش کرده بخوره
میکو : مایکی همینجا بمون من میرم داروخونه و میام هیچ جا نرو کسی اومد بهم زنگ بزن من به سانزو زنگ میزنم که بیاد
مایکی : ولــــ
میکو : گفتم همینجا بمون .اینو گفت و از کوچه خارج شد و رفت
از دید سانزو
داشتم از یه ماموریت برمیگشتم که گوشیم زنگ خورد میکو بود اون فقط وقتایی ضروری بهم زنگ میزد حتما چیزی شده ، جواب دادم
سانزو : بله میکو چان
میکو : سری بیا کوچه سوم توی سوگیواچی مایکی چاقو خورده من دارم میرم دارو خونه
سانزو : جدیدا دم در داروخونه ها و بیمارستان ها پلیس گذاشتن اگه بگیرنت باند به خطر میوفته
میکو : باشه
سریع قط کرد
از دید میکو
نگران مایکی بودم
سریع رفتم سمت داروخونه و کلاه هودیمو رو سرم کشیدم یه ضد عفونی کننده پنبه وسایل بخیه باند و بی حسو و قرص خواب آور برداشتم سریع در رفتم و برگشتم پیش مایکی سانزو با ماشینش جلوی کوچه بود مایکی یکم خونریزیش کمتر شده بود حالش اصلا خوب نبود و نزدیکه بیهوشی بود بردمش تو ماشین
سانزو : چرا حواست بهش نبود ( صداش یکم بلند بود )
مایکی رو روی صندلی عقب خوابوندم و زخمشو تمیز کردم دستام کاملا میلرزید
میکو : لطفا فعلا خفه شو من بیشتر از تو نگرانشم
سانزو که متوجه حالت من شد دیگه چیزی نگفت تا بتونم تمرکزم رو روی زخم بذارم
موقع تمیز کردنش مایکی بخاطر سوزش زخم صدا های کوچیکی از درد میداد ، بخیه اش کردم سعی کردم آروم بخیه اش کنم ولی بازم درد داشت میخواستم باند بپیچم که به محل زندگی بونتن رسیدیم
میکو : سانزو جلو در بمون تا زخمشو پانسمان کنم نمیتونه اینطوری بیاد
سانزو : باشه
زخمشو پانسمان کردم و مایکی رو تا اتاقش کول کردن بقیه اعضا تو اتاق خودشون بودن ( عکس خونه ای دو و آس سه ) بیهوش بود و روی تختش گذاشتمش
باید یه جلسه بذارم نمیشه اعضای اصلی بی خبر بمونم
۳.۹k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.