وقتی ولت کرد پارت ۸
ویو جینا
صبح پاشدم دست و صورتم و شستم رفتم سر میز صبحانه
+صبح بخیر بچه ها خوب خوابدید؟
دخترا. اره
*بابا کو؟
+امروز بابا کار داشت زودتر رفت
بعد صبحانه
نیکی. جینا به لحظه بیا تو اتاق
*باش
*چی شده
نیکی. تو دیشب کجا رفته بودی
*م من دیشب بیرون نرفتم(هول شده و لکنت گرفته)
نیکی. من تو رو خیلی وقته می شناسم می دونم دروغ میگی
*موضوع دیشب و بهش توضیح داد و بهش گفت که دوست پسر داره
نیکی. بقیه می دونن
*نه لطفا به کسی نگو
نیکی. باش حالا بیا بریم بیرون
مامان یجی و برده بود پیش دوستش تا کارای تولدش و بکنیم. اول رفتیم ویلا چون اونجا می خواستیم تولدش و بگیریم.بادکنکا رو با هزار تا بدبختی باد کردیم.بعدش بابا اومد کیک و استند و اورد
برا کادو هم باکس خریدیم.بعد هزارتا کار دیگه لباسا رو پوشیدیم و میکاپ کردیم بعد منتظر موندیم تا مهمونا و دوستای یجی بیان
صبح پاشدم دست و صورتم و شستم رفتم سر میز صبحانه
+صبح بخیر بچه ها خوب خوابدید؟
دخترا. اره
*بابا کو؟
+امروز بابا کار داشت زودتر رفت
بعد صبحانه
نیکی. جینا به لحظه بیا تو اتاق
*باش
*چی شده
نیکی. تو دیشب کجا رفته بودی
*م من دیشب بیرون نرفتم(هول شده و لکنت گرفته)
نیکی. من تو رو خیلی وقته می شناسم می دونم دروغ میگی
*موضوع دیشب و بهش توضیح داد و بهش گفت که دوست پسر داره
نیکی. بقیه می دونن
*نه لطفا به کسی نگو
نیکی. باش حالا بیا بریم بیرون
مامان یجی و برده بود پیش دوستش تا کارای تولدش و بکنیم. اول رفتیم ویلا چون اونجا می خواستیم تولدش و بگیریم.بادکنکا رو با هزار تا بدبختی باد کردیم.بعدش بابا اومد کیک و استند و اورد
برا کادو هم باکس خریدیم.بعد هزارتا کار دیگه لباسا رو پوشیدیم و میکاپ کردیم بعد منتظر موندیم تا مهمونا و دوستای یجی بیان
۲.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳