( part 3)
جونگکوک: اگه من سلامتی و ارامشتو تضمین کنم چی؟
تهیونگ :( با این حرف جونگکوک شوکه شدم ، ینی میخواد از اون محافظت کنه؟ مگه میشه عضو مافیا باشی و آرامش داشته باشی)
استلا :( با اینکه ازش میترسم ولی بهم آرامش میده ، اون راست میگه من از پرونده های تکراری خسته شدم و به یه هیجان و اتفاق جدید تو زندگیم نیاز دارم و فک کنم فهمیدم اون چیه) اممم……اگه تضمین کنی قبول میکنم باهاتون کار کنم.
جونگکوک: ( لبخندی زدم) تضمین میکنم.
استلا : خیل خب اول باید راجب باندتون بدونم بعدش هرچی لازمه بدونم رو بگین و همه ی اسناد و مدارکتون رو بهم بدین
جونگکوک: دستیارم همه رو انجام میده
استلا : و چندتا از بهترین بادیگارد هاتونو باید بهم بدید
جونگکوک: ( دختر پرروییه خوشم میاد ازش) اونم دستیارم انجام میده
تهیونگ : ( نمیدونم چرا ولی از اینکه قراره باهاش بیشتر وقت بگذرونم خوشحال بودم)
استلا : با اجازتون من میرم
تهیونگ : من میرسونمت
جونگکوک : ( متعجب به تهیونگ نگاه کردم) ولی ما خیلی کار داریم راننده هست
تهیونگ : زود برمیگردم
با استلا سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.
استلا : میتونم اسمتو بدونم؟
تهیونگ : ارع حتما ، تهیونگم ، کیم تهیونگ
استلا : خوشبختم ، چرا خواستی منو برسونی؟
تهیونگ: ….شاید چون خواستم از کار فرار کنم
استلا : اها
تهیونگ : رسیدیم ، خب من هرچی خواستیو تا شب میرسونم دستت.
استلا : باشه ممنون
ویو استلا
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و پریدم روی تختم و به سقف خیره شدم، تا حالا مافیا ندیده بودم ، فک نمیکردم انقد جذاب باشن ، خنده ی ریزی کردم، چیییی نههه خودتو جمع کن استلا ، همینطور که داشتم فکر میکردم خوابم برد.
ویو تهیونگ
رفتم پیش جونگکوک که بهم گفت برم دنبال چیزایی ک وکیل کیم گفته .
( پرش زمانی به شب)
ویو جونگکوک
کار های باند که تموم شد رفتم تمرین بوکس ، به قدری ضربه هامو محکم میزدم که دستامو حس نمیکردم.
ویو تهیونگ
اسناد و مدارکی ک میخواست رو آماده کردم و چندتا از بهترین بادیگارد هارو انتخاب کردم و به سمت خونه استلا راه افتادیم.
ویو استلا
خواب بودم که با صدای کوبیده شدن در بیدار شدم ترسیده دور و برمو نگاه کردم و متوجه شدم شب شده ، دوباره صدای کوبیده شدن در اومد ولی محکم تر ، رفتم سمت کشو و چاقومو برداشتم و پشتم قایم کردم و رفتم سمت در که همچنان وحشتناک داشت کوبیده میشد وقتی درو باز کردم……..
تهیونگ :( با این حرف جونگکوک شوکه شدم ، ینی میخواد از اون محافظت کنه؟ مگه میشه عضو مافیا باشی و آرامش داشته باشی)
استلا :( با اینکه ازش میترسم ولی بهم آرامش میده ، اون راست میگه من از پرونده های تکراری خسته شدم و به یه هیجان و اتفاق جدید تو زندگیم نیاز دارم و فک کنم فهمیدم اون چیه) اممم……اگه تضمین کنی قبول میکنم باهاتون کار کنم.
جونگکوک: ( لبخندی زدم) تضمین میکنم.
استلا : خیل خب اول باید راجب باندتون بدونم بعدش هرچی لازمه بدونم رو بگین و همه ی اسناد و مدارکتون رو بهم بدین
جونگکوک: دستیارم همه رو انجام میده
استلا : و چندتا از بهترین بادیگارد هاتونو باید بهم بدید
جونگکوک: ( دختر پرروییه خوشم میاد ازش) اونم دستیارم انجام میده
تهیونگ : ( نمیدونم چرا ولی از اینکه قراره باهاش بیشتر وقت بگذرونم خوشحال بودم)
استلا : با اجازتون من میرم
تهیونگ : من میرسونمت
جونگکوک : ( متعجب به تهیونگ نگاه کردم) ولی ما خیلی کار داریم راننده هست
تهیونگ : زود برمیگردم
با استلا سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.
استلا : میتونم اسمتو بدونم؟
تهیونگ : ارع حتما ، تهیونگم ، کیم تهیونگ
استلا : خوشبختم ، چرا خواستی منو برسونی؟
تهیونگ: ….شاید چون خواستم از کار فرار کنم
استلا : اها
تهیونگ : رسیدیم ، خب من هرچی خواستیو تا شب میرسونم دستت.
استلا : باشه ممنون
ویو استلا
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و پریدم روی تختم و به سقف خیره شدم، تا حالا مافیا ندیده بودم ، فک نمیکردم انقد جذاب باشن ، خنده ی ریزی کردم، چیییی نههه خودتو جمع کن استلا ، همینطور که داشتم فکر میکردم خوابم برد.
ویو تهیونگ
رفتم پیش جونگکوک که بهم گفت برم دنبال چیزایی ک وکیل کیم گفته .
( پرش زمانی به شب)
ویو جونگکوک
کار های باند که تموم شد رفتم تمرین بوکس ، به قدری ضربه هامو محکم میزدم که دستامو حس نمیکردم.
ویو تهیونگ
اسناد و مدارکی ک میخواست رو آماده کردم و چندتا از بهترین بادیگارد هارو انتخاب کردم و به سمت خونه استلا راه افتادیم.
ویو استلا
خواب بودم که با صدای کوبیده شدن در بیدار شدم ترسیده دور و برمو نگاه کردم و متوجه شدم شب شده ، دوباره صدای کوبیده شدن در اومد ولی محکم تر ، رفتم سمت کشو و چاقومو برداشتم و پشتم قایم کردم و رفتم سمت در که همچنان وحشتناک داشت کوبیده میشد وقتی درو باز کردم……..
۹.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.