p: 19
از حرفش خندم گرفت
هانا:کاملااا مشخصه زیاد کتاب میخونی
مینی:باید همینطوری باشه خببب(خنده) کوک آدمی نیست که الکی عاشق کسی بشه حتما داستانی پشتشه
هانا:میدونم که خودت از همه چی خبر داری
از حرفی که بهش زدم تعجب رو میشد توی چهرش دید اون حتما میدونست که من به خواست خودم کنار اون نبودم
دستشو جلوی صورتش گرفت
مینی:آههه ازکجا فهمیدی؟انقدر تابلوعه؟
هانا:هرچقدر تو بازیگر خوبی باشی منم روانپزشک خوبیم جئون مینی(خنده)
واقعا چهرش بامزه شده بود
مینی:(خنده)
هانا: خب من میپرسم،اون زرافه چطور آدمیه
بعد شنیدن سوالم زد زیر خنده
مینی:دهنتت زرافه چیه دیگه(😂)
هانا:زرافهس دیگهه مگه دروغ میگم
مینی:اینو به خودش بگی فقطط چهرش دیدنیه،باید بگم که شخصیت سرد و خشنی داره البته این چیزیه که نشون میده توی کارش خیلی جدی و البته بیرحمه نباید توی این مسائل خیلی پاپیچش شد اون و جونگ هیون اخلاقشون تاحدودی مثل همه درظاهر یخبندونن و هرکسی نمیتونه اون ساید نرمشون رو ببینه البته تعریف از خود نباشه من تونستم
وقتی داشت جمله اخرش رو میگفت با ناز موهاش پشت گوشش زد
جفتمون ازین کارش خندمون گرفت
اون سرد نبود شاید تاحدودی خشن میبود اما هرگز سرد نبود
اون...اون مهربون بود و البته خیلی اهمیت میده واقعا حس خوبی به ادم میده
آهه فک کنم روانی شدم چی دارم زر میزنم با خودم
مینی:اون خیلی سخت اعتماد میکنه بهت اعتماد کرد هرگز از اعتمادش سواستفاده نکن این نقطه ضعفشونه
به پشتی صندلی تکیه دادم و به اسمون خیره شدم
_نمیدونم باید چیکار کنم
مینی: درچه موردی؟
چهار زانو نشستم،دستمو زیر چونم گذاشتم
هانا:راجب اون نمیدونم دقیقا باید چه غلطی بکنم دارم دیوونه میشم
مینی:فقط به حرف دلت گوش کن
با هم صحبت میکردیم و سوجو میخوردیم
توی فکر فرو رفته بودم و متوجه هیچکدوم از حرفای مینی نبودم
کاملا مست شده بودیم و به هم نگاه میکردیم بدون هیچ حرفی فقط میخندیدیم
در همون حین اون دوتا برادر بلاخره برگشته بودن میخواستن وارد خونه بشن اما صدای خنده هایی که میومد مانع شد
کوک:این صدای چی بود
جونگ هیون:ن نمیدونم بیا یه نگاه بندازیم
اون صداهارو دنبال میکنند اما چیزی که مشاهده میکردن زیادی دور از انتظار بود
با نگاه تاسف باری به دو دلقکی که جلوی چشمشون بودن نگاه میکنن
مینی بلافاصله متوجه حضورشون میشه و تلو تلو خوران به سمت جونگ هیون میاد
مینی:اومدی شوهریی
جونگ هیون مانع افتادنش میشه
جونگ هیون:مجبور بودی انقدر بخوری اخه
هانا:کاملااا مشخصه زیاد کتاب میخونی
مینی:باید همینطوری باشه خببب(خنده) کوک آدمی نیست که الکی عاشق کسی بشه حتما داستانی پشتشه
هانا:میدونم که خودت از همه چی خبر داری
از حرفی که بهش زدم تعجب رو میشد توی چهرش دید اون حتما میدونست که من به خواست خودم کنار اون نبودم
دستشو جلوی صورتش گرفت
مینی:آههه ازکجا فهمیدی؟انقدر تابلوعه؟
هانا:هرچقدر تو بازیگر خوبی باشی منم روانپزشک خوبیم جئون مینی(خنده)
واقعا چهرش بامزه شده بود
مینی:(خنده)
هانا: خب من میپرسم،اون زرافه چطور آدمیه
بعد شنیدن سوالم زد زیر خنده
مینی:دهنتت زرافه چیه دیگه(😂)
هانا:زرافهس دیگهه مگه دروغ میگم
مینی:اینو به خودش بگی فقطط چهرش دیدنیه،باید بگم که شخصیت سرد و خشنی داره البته این چیزیه که نشون میده توی کارش خیلی جدی و البته بیرحمه نباید توی این مسائل خیلی پاپیچش شد اون و جونگ هیون اخلاقشون تاحدودی مثل همه درظاهر یخبندونن و هرکسی نمیتونه اون ساید نرمشون رو ببینه البته تعریف از خود نباشه من تونستم
وقتی داشت جمله اخرش رو میگفت با ناز موهاش پشت گوشش زد
جفتمون ازین کارش خندمون گرفت
اون سرد نبود شاید تاحدودی خشن میبود اما هرگز سرد نبود
اون...اون مهربون بود و البته خیلی اهمیت میده واقعا حس خوبی به ادم میده
آهه فک کنم روانی شدم چی دارم زر میزنم با خودم
مینی:اون خیلی سخت اعتماد میکنه بهت اعتماد کرد هرگز از اعتمادش سواستفاده نکن این نقطه ضعفشونه
به پشتی صندلی تکیه دادم و به اسمون خیره شدم
_نمیدونم باید چیکار کنم
مینی: درچه موردی؟
چهار زانو نشستم،دستمو زیر چونم گذاشتم
هانا:راجب اون نمیدونم دقیقا باید چه غلطی بکنم دارم دیوونه میشم
مینی:فقط به حرف دلت گوش کن
با هم صحبت میکردیم و سوجو میخوردیم
توی فکر فرو رفته بودم و متوجه هیچکدوم از حرفای مینی نبودم
کاملا مست شده بودیم و به هم نگاه میکردیم بدون هیچ حرفی فقط میخندیدیم
در همون حین اون دوتا برادر بلاخره برگشته بودن میخواستن وارد خونه بشن اما صدای خنده هایی که میومد مانع شد
کوک:این صدای چی بود
جونگ هیون:ن نمیدونم بیا یه نگاه بندازیم
اون صداهارو دنبال میکنند اما چیزی که مشاهده میکردن زیادی دور از انتظار بود
با نگاه تاسف باری به دو دلقکی که جلوی چشمشون بودن نگاه میکنن
مینی بلافاصله متوجه حضورشون میشه و تلو تلو خوران به سمت جونگ هیون میاد
مینی:اومدی شوهریی
جونگ هیون مانع افتادنش میشه
جونگ هیون:مجبور بودی انقدر بخوری اخه
۶.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.