murdererفصل²
murdererفصل²
پارت⁴
...
لونا:شاید غذاتو بخور
+ولش نمیخورم من کار دارم الان میام
رفتم سرویس بهداشتی گوشیمو در آوردم زنگ زدم با تهیونگ
تهیونگ:بله
+به حرفات فکر کردم بهش شک کردم عجیب غریب رفتار میکنه میدونی اسم واقعیش چیه؟
تهیونگ:شناسنامه اصلیش تو کیفشه خودت ببین
دوباره قط کرد
هوففف سریع رفتم تو اتاق لونا کیفشو برداشتم دوتا شناسنامه پیدا کردم اون یکی مال کیم لونا بود این شناسنامه برای پارک لورا بود
لونا:پارک لورا منم
برگشتم بهش نگاه کردم
آروم نزدیکم شد پوزخندی بهم زد
+لونا بهم بگو این حقیقت نداره
لونا:عام..متاسفم
(از اینجا به بعد لونا میشه لورا)
سریع بلند شدم فرار کردم
لورا:کجا فرار میکنی تازه شروع شده
چندتا آدم جلومو گرفتن زدمشون فرار کردم تو اتاقم درو قفل
لورا:ات درو باز کن
جوابی ندادم یهو درو یکی محکم کوبید
رفتم پنجره رو باز کردم ارتفاع نگاه کرد مجبورم هوا بارونی بود رعدوبرق وحشتناکی میزد خودمو پارت کردم پایین لورا از پنجره بهم نگاه کرد تعجب کرد بود بدنم خیلی درد میکرد هرجور شده از اونجا دور شد بارون موهام خیس کرد بود اشکام مثل بارون نم نم میریخت نشستم روی صندلی پارکی کسی اومد کنارم نشست
تهیونگ:ات
+ت..تو کی هستی؟
تهیونگ:من تهیونگم حالت خوبه؟
+باورم نمیشه..لونا قاتل باشه
تهیونگ:بلند شو بارون وحشتناکی داره میاد ببرمت خونه خودم
+اول بهم بگو چرا کمکم میکنی؟
تهیونگ:خودت بعدا میفهمی
دستمو گرفت برد به عمارت خیلی بزرگی بخاری برام روشن کرد حوله ای بهم داد
تهیونگ:لباست عوض کن من میرم چیزی برات بیارم
لباسی بهم داد پوشیدمش یه دمنوشی برام آورد
+میشه تعریف کنی چه بلایی داره سرم میاد؟
...
پارت⁴
حمایت؟
چطور بود؟
پارت⁴
...
لونا:شاید غذاتو بخور
+ولش نمیخورم من کار دارم الان میام
رفتم سرویس بهداشتی گوشیمو در آوردم زنگ زدم با تهیونگ
تهیونگ:بله
+به حرفات فکر کردم بهش شک کردم عجیب غریب رفتار میکنه میدونی اسم واقعیش چیه؟
تهیونگ:شناسنامه اصلیش تو کیفشه خودت ببین
دوباره قط کرد
هوففف سریع رفتم تو اتاق لونا کیفشو برداشتم دوتا شناسنامه پیدا کردم اون یکی مال کیم لونا بود این شناسنامه برای پارک لورا بود
لونا:پارک لورا منم
برگشتم بهش نگاه کردم
آروم نزدیکم شد پوزخندی بهم زد
+لونا بهم بگو این حقیقت نداره
لونا:عام..متاسفم
(از اینجا به بعد لونا میشه لورا)
سریع بلند شدم فرار کردم
لورا:کجا فرار میکنی تازه شروع شده
چندتا آدم جلومو گرفتن زدمشون فرار کردم تو اتاقم درو قفل
لورا:ات درو باز کن
جوابی ندادم یهو درو یکی محکم کوبید
رفتم پنجره رو باز کردم ارتفاع نگاه کرد مجبورم هوا بارونی بود رعدوبرق وحشتناکی میزد خودمو پارت کردم پایین لورا از پنجره بهم نگاه کرد تعجب کرد بود بدنم خیلی درد میکرد هرجور شده از اونجا دور شد بارون موهام خیس کرد بود اشکام مثل بارون نم نم میریخت نشستم روی صندلی پارکی کسی اومد کنارم نشست
تهیونگ:ات
+ت..تو کی هستی؟
تهیونگ:من تهیونگم حالت خوبه؟
+باورم نمیشه..لونا قاتل باشه
تهیونگ:بلند شو بارون وحشتناکی داره میاد ببرمت خونه خودم
+اول بهم بگو چرا کمکم میکنی؟
تهیونگ:خودت بعدا میفهمی
دستمو گرفت برد به عمارت خیلی بزرگی بخاری برام روشن کرد حوله ای بهم داد
تهیونگ:لباست عوض کن من میرم چیزی برات بیارم
لباسی بهم داد پوشیدمش یه دمنوشی برام آورد
+میشه تعریف کنی چه بلایی داره سرم میاد؟
...
پارت⁴
حمایت؟
چطور بود؟
۷.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.