وقتی دزدیده میشی اما... فیک جونگکوک
پارت:35
جیمین جونگکوک رو با عصبانیت از حموم بیرون اورد و روی تخت نشوند
رفت و کیف کمک های اولیه رو اورد و دست جونگکوک رو پانسمان کرد
÷جونگکوک وقتی دوسش داری چرا نمیری دنبالش
+فک کردی ندیدمش گفت که ولش کنم گفت اونو دوست داره جیمین اونا بچه دارن من این وسط چیکارم
÷توکه تا اخر نمیتونی بشینی توی خونه و الکل بخوری
+چرا میتونم اینقدر میخورم تا بمیرم
÷اینجوری نمیشه
جونگکوک سرش رو بین دستاش فشورد و گفت
+دختره
÷چی
+بچشون دختره
÷تو از کجا میدونی
جونگکوک نگاهی به جیمین انداخت
÷این چ سوالیه معلومه ک میدونی ولی مطمئن باش تهیونگ هرچقدر هم ک ازت متنفر باشه ب اون اسیب نمیزنه
+میدونم ولی چرا ات چرا از خودم انتقام نگرفت
÷تو چرا بهش توضیح ندادی که اون دختر چیکار کرده و تقصیر تو نبوده
+نتونستم بعد از اون یهو ناپدید شد
جیمین نفس عمیقی کشید و کیف کمک های اولیه رو برداشت و گفت
÷استراحت کن و ننوش
+باشه
جیمین از اتاق رفت پیرون
باشه ی اون فقط برای این بود که جیمین نگران نشه اما معلوم بود که حرفش رو باور نکرده اما اون که نمیتونست تا اخر عمر توی خونه بشینه و الکل بخوره
جونگکوک تصمیم خودش رو گرفته بود و راه برگشتی هم نبود اون باید ی کاری رو انجام میداد
میریم سراغ ات:
چهار ماه بعد
توی حیاط نشسته بودم و کتابی رو میخوندم تهیونگ که نبود رفته بود چند تا از کاراش رو انجام بده فقط من بودم
خواستم بلند شم و برم داخل خونه ک دردم شروع شد
گفته بودن بچه توی این چند روز اینده ممکنه به دنیا بیاد
سعی کردم برم توی خونه اما دردم بیشتر از این چیزا بود
که یهو احساس خیسی کردم
-وای کیسه ابم پاره شد
سریع رفتم سمت گوشیم و برداشتمش.....ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
جیمین جونگکوک رو با عصبانیت از حموم بیرون اورد و روی تخت نشوند
رفت و کیف کمک های اولیه رو اورد و دست جونگکوک رو پانسمان کرد
÷جونگکوک وقتی دوسش داری چرا نمیری دنبالش
+فک کردی ندیدمش گفت که ولش کنم گفت اونو دوست داره جیمین اونا بچه دارن من این وسط چیکارم
÷توکه تا اخر نمیتونی بشینی توی خونه و الکل بخوری
+چرا میتونم اینقدر میخورم تا بمیرم
÷اینجوری نمیشه
جونگکوک سرش رو بین دستاش فشورد و گفت
+دختره
÷چی
+بچشون دختره
÷تو از کجا میدونی
جونگکوک نگاهی به جیمین انداخت
÷این چ سوالیه معلومه ک میدونی ولی مطمئن باش تهیونگ هرچقدر هم ک ازت متنفر باشه ب اون اسیب نمیزنه
+میدونم ولی چرا ات چرا از خودم انتقام نگرفت
÷تو چرا بهش توضیح ندادی که اون دختر چیکار کرده و تقصیر تو نبوده
+نتونستم بعد از اون یهو ناپدید شد
جیمین نفس عمیقی کشید و کیف کمک های اولیه رو برداشت و گفت
÷استراحت کن و ننوش
+باشه
جیمین از اتاق رفت پیرون
باشه ی اون فقط برای این بود که جیمین نگران نشه اما معلوم بود که حرفش رو باور نکرده اما اون که نمیتونست تا اخر عمر توی خونه بشینه و الکل بخوره
جونگکوک تصمیم خودش رو گرفته بود و راه برگشتی هم نبود اون باید ی کاری رو انجام میداد
میریم سراغ ات:
چهار ماه بعد
توی حیاط نشسته بودم و کتابی رو میخوندم تهیونگ که نبود رفته بود چند تا از کاراش رو انجام بده فقط من بودم
خواستم بلند شم و برم داخل خونه ک دردم شروع شد
گفته بودن بچه توی این چند روز اینده ممکنه به دنیا بیاد
سعی کردم برم توی خونه اما دردم بیشتر از این چیزا بود
که یهو احساس خیسی کردم
-وای کیسه ابم پاره شد
سریع رفتم سمت گوشیم و برداشتمش.....ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۰.۹k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.