ریکشن پسرای اسلیترین اگه...
★وقتی که درخواستشون رو برای یول بال قبول میکنی...★
متیو:«باید بگم پشیمون نمیشی...ساعت هفت توی راهروهای هاگوارتز...هم رو ملاقات میکنیم...(موهات رو زد پشت گوشت) «دارلینگ...»
تام:«خب...اوکی...پس...گمون میکنم ساعت 7 میبینمت؟!» (پوزخندی زد و رفت)
دریکو:(نگاهی به لبات کرد اما جلوی خودش رو گرفت و گفت) «درسته...خیله خوب... من میرم ولی باید بهت بگم، تو خیلییی...زیبایی دارلینگ...» (موهات رو دور انگشتاش پیچید)
تئو:«عالیه! فقط دفعه دیگه موهات رو باز نذار اگه دوست داری لبات بوسیده نشه کیوتی...»
لورنزو:(وقتی قبول کردی تعجب کرد چون انتظارش رو نداشت و گفت) «خب پس...باشه! فقط...میتونم شمارت رو داشته باشم؟ فقط برای تماس!» *عالیه لورنزو جان...😂*
امیدوارم خوشتون اومده باشه...💚😉 بوس به کلتونننن:)))
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
متیو:«باید بگم پشیمون نمیشی...ساعت هفت توی راهروهای هاگوارتز...هم رو ملاقات میکنیم...(موهات رو زد پشت گوشت) «دارلینگ...»
تام:«خب...اوکی...پس...گمون میکنم ساعت 7 میبینمت؟!» (پوزخندی زد و رفت)
دریکو:(نگاهی به لبات کرد اما جلوی خودش رو گرفت و گفت) «درسته...خیله خوب... من میرم ولی باید بهت بگم، تو خیلییی...زیبایی دارلینگ...» (موهات رو دور انگشتاش پیچید)
تئو:«عالیه! فقط دفعه دیگه موهات رو باز نذار اگه دوست داری لبات بوسیده نشه کیوتی...»
لورنزو:(وقتی قبول کردی تعجب کرد چون انتظارش رو نداشت و گفت) «خب پس...باشه! فقط...میتونم شمارت رو داشته باشم؟ فقط برای تماس!» *عالیه لورنزو جان...😂*
امیدوارم خوشتون اومده باشه...💚😉 بوس به کلتونننن:)))
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۱۸.۲k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.