"ازدواج اجباری"
"ازدواج اجباری"
پارت 27
ویو تهیونگ
بدجوری سرش داد زده بودم نمیتونستم گریشو ببینم برا همین بغلش کردم که گفت میشه منو ببخشی،بدجوری از دستش عصبی بودم ولی از فرصت استفاده کردم و گفتم:
ته: فعلا از دستت عصبیم..ولی..شاید با ی کاری ببخشمت(منحرف نشید😐).
ات: هق..چی؟
ته: یزره فک کن میفهمی..
ویو ا/ت
گرفتم چی گفت..اروم نزدیک لباش شدم بوسش کردم..بعد از 5 مین ازش جدا شدم..
ات: حالا بخشیدیم:-
ته: اره
اومدم پاشم که اومد طرف لبام..بعد از دو مین از هم جدا شدیم..
ته: لبات خیلی خوشمزست..
خجالت کشیدم پاشدم صورتمو پاک کردم
رفتم سمت در
ات: تهیونگ من باید برم کلی کار دارم خداحافظ چاگیااا..
که اومد سمتو گفت:
ته: شما جایی نمیرید..
ات: اخه...
که یدفعه براید استایل بغلم کردو رفت سمت اتاق..(برای عبادت🤲🏻😂)
*پرش زمانی ساعت 7 نیم صبح*
ویو ا/ت
دلم خیلی درد میکرد..تهیونگ بغلم رو تخت دراز کشیده بود..رفتم بغلش کردمو گفتم:
ات: خیلی دوست دارم چاگیاا..
ته: منم
که سفت بغلم کرد..
ات: چاگیا من باید برم خیلی دیر شده..
ته: نمیخواد بری..
ات: چرا؟
ته: چون من میگم
ات: چاگیا ممن باید برم شرکت تازشم خانواده ام نگرانم شدن،بعدشم تو خودت نمیخوای بری شرکت
ته: خب باشه حداقل دوساعت دیگه برو
ات:ای بابا،باشه..
پارت 27
ویو تهیونگ
بدجوری سرش داد زده بودم نمیتونستم گریشو ببینم برا همین بغلش کردم که گفت میشه منو ببخشی،بدجوری از دستش عصبی بودم ولی از فرصت استفاده کردم و گفتم:
ته: فعلا از دستت عصبیم..ولی..شاید با ی کاری ببخشمت(منحرف نشید😐).
ات: هق..چی؟
ته: یزره فک کن میفهمی..
ویو ا/ت
گرفتم چی گفت..اروم نزدیک لباش شدم بوسش کردم..بعد از 5 مین ازش جدا شدم..
ات: حالا بخشیدیم:-
ته: اره
اومدم پاشم که اومد طرف لبام..بعد از دو مین از هم جدا شدیم..
ته: لبات خیلی خوشمزست..
خجالت کشیدم پاشدم صورتمو پاک کردم
رفتم سمت در
ات: تهیونگ من باید برم کلی کار دارم خداحافظ چاگیااا..
که اومد سمتو گفت:
ته: شما جایی نمیرید..
ات: اخه...
که یدفعه براید استایل بغلم کردو رفت سمت اتاق..(برای عبادت🤲🏻😂)
*پرش زمانی ساعت 7 نیم صبح*
ویو ا/ت
دلم خیلی درد میکرد..تهیونگ بغلم رو تخت دراز کشیده بود..رفتم بغلش کردمو گفتم:
ات: خیلی دوست دارم چاگیاا..
ته: منم
که سفت بغلم کرد..
ات: چاگیا من باید برم خیلی دیر شده..
ته: نمیخواد بری..
ات: چرا؟
ته: چون من میگم
ات: چاگیا ممن باید برم شرکت تازشم خانواده ام نگرانم شدن،بعدشم تو خودت نمیخوای بری شرکت
ته: خب باشه حداقل دوساعت دیگه برو
ات:ای بابا،باشه..
۱۳.۲k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.