دختری از جنس جاسوس(پارت72)
مستقیم رفت یکم بالاتر از قلب دامیان و لگد زد تو صورت دامیان،دامیانم بیهوش شد از دهنش شروع کرد خون اومدن ولی افراد دامیان تونستن پیداش کنن و بردنش محل درمان زیر زمین
(بعد از چند ساعت)
دامیان به هوش اومد و سریع پاشد و گفت…
دامیان:انیا کجاس انیاااااااااا
و بعد پاشد رفت بیرون دید انیا حالش بهتر شده و داره با بکی حرف میزنه
دامیان:انیا حالا خوبه
و سریع دامیان انیا رو بغل کرد
دامیان:بچه ها کجان حالشون خوبه
انیا:عزیزم اروم باش هم من خوبم هم بچه ها دارن با فرانکی بازی میکنن
بکی:اره منم تایلر و تالیا رو گذاشتم پیش فرانکی(تایلر اسم پسر و تالیا اسم دختر بکی و لوکاست)
مگی:منم مارگو و مکس رو سپردم به فرانکی(مارگو اسم دختر و مکس اسم پسر مگی و دنیله)
دامیان:خدا رو شکر
(یه روز بعد)
از زبان نویسنده
یه روز از جنگ گذشته و غرب و شرق تقریبا دارن موفق میشن امریکا رو شکست بدن انیا و دامیانم حالشون خوب شده و وارد عمل شدن(البته انیا کلی سرم و امپول زده و قرص خورده تا خوب شده)
دامیان:جولیا؟
جولیا:دامیان اینجا چیکار میکنی
دامیان:تو اینجا چیکار میکنی
جولیا:من و الکس عضو گروه مافیاییم
دامیان:اها منم پلیس مخفیم و انیا جاسوسه
جولیا:اها
(دو روز بعد)
انیا رفته بود تو زیر زمین نشسته بود چون دستش بدجور زخمی شده بود که دامیانم سریع با خوشحالی اومد تو
انیا:دامیان خبریه
دامیان:همگی گوش کنید امریکا خودشو تسلیم کرد
کل جمع زیر زمین:یهووووووووووو
(پنج سال بعد)
از زبان نویسنده
خیلی از جنگ گذشته و الان کشور یه جورایی کاملا باسازی شده(میدونم تو پنج سال نمیشه کشور باسازی بشه ولی برای پیش رفتن داستان باید زیاد غیر عادی و تخیالتیش کنم)
انیا:دایانا دوت بیاید صبخانه بخورید روز اول مدرسه دیرتون نشه
(نکته:دایانا سال پیش تو مدرسه ی ادن ثبت نام شده و دوت هم امسال وبت نام شده)
(توی مدرسه)
دایانا:این پسره جدیده سال قبل ندیدمش
مارگو:بد زل زدی به اون پسره
تالیا:نکنه عاشق شدی
دایانا:برو بابا
پرش روی دوت*
یه بنده خدا:حالا من اسامی رو میخونم دوت دزموند،تایلر بلک وود،مکس میلر،کاترین فرانکلین،…
ذهن دوت:چه دختر خوشگلی
(بعد از چند ساعت)
دامیان به هوش اومد و سریع پاشد و گفت…
دامیان:انیا کجاس انیاااااااااا
و بعد پاشد رفت بیرون دید انیا حالش بهتر شده و داره با بکی حرف میزنه
دامیان:انیا حالا خوبه
و سریع دامیان انیا رو بغل کرد
دامیان:بچه ها کجان حالشون خوبه
انیا:عزیزم اروم باش هم من خوبم هم بچه ها دارن با فرانکی بازی میکنن
بکی:اره منم تایلر و تالیا رو گذاشتم پیش فرانکی(تایلر اسم پسر و تالیا اسم دختر بکی و لوکاست)
مگی:منم مارگو و مکس رو سپردم به فرانکی(مارگو اسم دختر و مکس اسم پسر مگی و دنیله)
دامیان:خدا رو شکر
(یه روز بعد)
از زبان نویسنده
یه روز از جنگ گذشته و غرب و شرق تقریبا دارن موفق میشن امریکا رو شکست بدن انیا و دامیانم حالشون خوب شده و وارد عمل شدن(البته انیا کلی سرم و امپول زده و قرص خورده تا خوب شده)
دامیان:جولیا؟
جولیا:دامیان اینجا چیکار میکنی
دامیان:تو اینجا چیکار میکنی
جولیا:من و الکس عضو گروه مافیاییم
دامیان:اها منم پلیس مخفیم و انیا جاسوسه
جولیا:اها
(دو روز بعد)
انیا رفته بود تو زیر زمین نشسته بود چون دستش بدجور زخمی شده بود که دامیانم سریع با خوشحالی اومد تو
انیا:دامیان خبریه
دامیان:همگی گوش کنید امریکا خودشو تسلیم کرد
کل جمع زیر زمین:یهووووووووووو
(پنج سال بعد)
از زبان نویسنده
خیلی از جنگ گذشته و الان کشور یه جورایی کاملا باسازی شده(میدونم تو پنج سال نمیشه کشور باسازی بشه ولی برای پیش رفتن داستان باید زیاد غیر عادی و تخیالتیش کنم)
انیا:دایانا دوت بیاید صبخانه بخورید روز اول مدرسه دیرتون نشه
(نکته:دایانا سال پیش تو مدرسه ی ادن ثبت نام شده و دوت هم امسال وبت نام شده)
(توی مدرسه)
دایانا:این پسره جدیده سال قبل ندیدمش
مارگو:بد زل زدی به اون پسره
تالیا:نکنه عاشق شدی
دایانا:برو بابا
پرش روی دوت*
یه بنده خدا:حالا من اسامی رو میخونم دوت دزموند،تایلر بلک وود،مکس میلر،کاترین فرانکلین،…
ذهن دوت:چه دختر خوشگلی
۴.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.