پارت 1
#پارت_1
«دیانا»🪐
آروم چشم هام رو باز کردم
دل درد شدیدی داشتم
زیر دلم به شدت درد میکرد
آروم بلند شدم
یه قدم برداشتم و صورتم از درد مچاله شد
همونجا نشستم و چند قطره اشک ریختم
بخاطر اتفاقات نحس گذشته من به همچین روزی افتادم
همون روزی که پدر مادرم رو از دست دارم و از اینی که هستم گدا تر و فقیر بدبختی شدم
اشک های مزاحم رو پس زدم و لنگون لنگون به سمت میز رفتم که یه کاغذ بود و یه نوشته«همه پولت رو اخر ماه میدم»
کاغذ رو مچاله کردم
این همع درد رو تحمل میکنم واس ی چصع پول
مانتوم رو پوشیدم و رفتم بیرون تا کمی قدم بزنم
هیچی هم نداشتم بخورم
البته پولی نداشتم
اون نامرد وقتی بهم نیاز داره میاد سمتم و پولی بهم نمیده وگرنه دیوونه نیستم که بدنم رو به خاطر پول به هر کسی بدم
مجبورم چون نمیتونم از پس هزینه های خودم بر بیام
مجبورم
مجبور به اینکه اینجوری زندگی کنم
لایک:3
@rhs_love
«دیانا»🪐
آروم چشم هام رو باز کردم
دل درد شدیدی داشتم
زیر دلم به شدت درد میکرد
آروم بلند شدم
یه قدم برداشتم و صورتم از درد مچاله شد
همونجا نشستم و چند قطره اشک ریختم
بخاطر اتفاقات نحس گذشته من به همچین روزی افتادم
همون روزی که پدر مادرم رو از دست دارم و از اینی که هستم گدا تر و فقیر بدبختی شدم
اشک های مزاحم رو پس زدم و لنگون لنگون به سمت میز رفتم که یه کاغذ بود و یه نوشته«همه پولت رو اخر ماه میدم»
کاغذ رو مچاله کردم
این همع درد رو تحمل میکنم واس ی چصع پول
مانتوم رو پوشیدم و رفتم بیرون تا کمی قدم بزنم
هیچی هم نداشتم بخورم
البته پولی نداشتم
اون نامرد وقتی بهم نیاز داره میاد سمتم و پولی بهم نمیده وگرنه دیوونه نیستم که بدنم رو به خاطر پول به هر کسی بدم
مجبورم چون نمیتونم از پس هزینه های خودم بر بیام
مجبورم
مجبور به اینکه اینجوری زندگی کنم
لایک:3
@rhs_love
۳.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.