تکپارتی کوک🎀✨️
موقیت: میخوای واسه تولدش سوپرایزش کنی:)
بوق بوق(صدای گوشی)
جیمین گوشی رو برداشت: الو ا/ت چیکار کردی؟
ا/ت:الو سلام اوپا، منو نامجون رفتیم کیک خریدیم الان تو راهیم داریم میاییم
جیمین: مام بادکنک و فشفشه کم آوردیم تهیونگ و هوبی هم رفتن آوردن الان داریم نصب میکنیم، تقریبا آخراشه
ا/ت: آها ، از کوک خبر داری؟
جیمین: یونگی و کوک تو کمپانی ان، یونگی رفته سرگرمش کنه
ا/ت: آها منو نامجون هم تا ۵دقیقه میرسیم
جیمین: امم... میشه تو راه نوشابه هم بگیرین؟
ا/ت: چرا مگه جیناوپا نرفت بخره؟
جیمین: چرا ولی تو راه چشمش خورده به یه آرایشگاه رفته مدل مو زده یادش رفته بخره(😂)
نامجون که پشت فرمون بود و به مکالمه جیمین و ا/ت که کنارش تو ماشین نشسته گوش میکرد خندید: این کار همیشگی جینِ
ا/ت:خیلی خب ما میخریم، سوجو رو هم که از کلکسیون کوک برمیداریم(با کلکسیون بچم چیکار داری؟🗿)
جیمین: اوکی پس فعلا
ا/ت: فعلا
(پایان مکالمه)
◇پرش زمانی به داخل خونه◇
ا/ت و نامجون در خونه رو زدن و هوبی در رو باز کرد و کیک رو از دست ا/ت گرفت(تو دستای نامجون هم که قوتی های نوشابه بود) بعد از چیدن میز با خوراکی ها و نوشیدنی ها و چند نوع غذا جیمین به یونگی خبر داد که کوک رو بیاره خونه
کوک: هیونگ میتونی بری خونه خودت نمیخواد باهام بیایی
یونگی: بیا برو🩴... تو خودم میرسونمت
کوک: آخه من با ماشین خودم اومدم
یونگی: اممم... پس با ماشین تو میریم
کوک: اوکیه
(به سمت خونه حرک کردن)
ا/ت: جیمییییییین(عربده) لامپ رو خاموش کن
جیمین: باشه
تهیونگ: یکی کیک رو بگیره تو دستش
نامجون: من میگیرم
ا/ت و جیمین و جین و هوبی و تهیونگ همه باهم: نهههههههه
نامجون:●_●💔
تهیونگ: اصلا خودم برمیدارم
هوبی: وای صدای آسانسور داره میاد
(پشت در)
کوک: هیونگ بیا این کلید
شوگا: خب خودت باز کن
کوک: اوکی
(در رو باز میکنه)
جیمین یهو لامپ رو روشن میکنه و همه باهم آهنگ تولدت مبارک رو میخونن و کوکی همینطور مثل خرگوش ها میخنده(الهی قربونش بشم) ا/ت میره و کوک رو بغل میکنه و تولدش رو بهش تبریک میگه و تهیونگ هم با کیک تو دستش که شمع های روش هم روشن بودن میاد سمت کوک و همونجا کوک آرزو میکه و شمع رو فوت میکه و کل اعضا دست میزنن
ا/ت: تولدت مبارک عشق زندگیم:) امیدوارم تا هزاران سال بتونیم این روز رو جشن بگیریم:)
کوک که زبونش از این همه خوشحالی گرفته: مم..ممنو.. ممنون:)
ا/ت که از گرفتن زبون کوک خندش گرفته دستاشو میندازه روی گردن کوک و اونو میبوسه
اعضا:🗿
ا/ت و کوک همچنان:💋
جیمین: بسه تروخدا:/
تهیونگ: مثل اینکه اینا نمیخوان جدا بشن/=
نامجون: جیمین و تهیونگ و هوبی شما نگاه نکنین واسه شما بدآموزی داره:/
هوبی که چشماشو گرفته
جین داره غر میزنه که الان آخه وقت اینجور چیزاس؟
ا/ت و کوک تمومش میکنن و به ریکشن اعضا میخندن و میرن ادامه تولد و کلی بهشون خش میگذره:)
اینم به مناسبت تولد پسرم🚶🏼♀️🎀🤝🏻
ممنون میشم حمایتم کنی💖💫🎀
بوق بوق(صدای گوشی)
جیمین گوشی رو برداشت: الو ا/ت چیکار کردی؟
ا/ت:الو سلام اوپا، منو نامجون رفتیم کیک خریدیم الان تو راهیم داریم میاییم
جیمین: مام بادکنک و فشفشه کم آوردیم تهیونگ و هوبی هم رفتن آوردن الان داریم نصب میکنیم، تقریبا آخراشه
ا/ت: آها ، از کوک خبر داری؟
جیمین: یونگی و کوک تو کمپانی ان، یونگی رفته سرگرمش کنه
ا/ت: آها منو نامجون هم تا ۵دقیقه میرسیم
جیمین: امم... میشه تو راه نوشابه هم بگیرین؟
ا/ت: چرا مگه جیناوپا نرفت بخره؟
جیمین: چرا ولی تو راه چشمش خورده به یه آرایشگاه رفته مدل مو زده یادش رفته بخره(😂)
نامجون که پشت فرمون بود و به مکالمه جیمین و ا/ت که کنارش تو ماشین نشسته گوش میکرد خندید: این کار همیشگی جینِ
ا/ت:خیلی خب ما میخریم، سوجو رو هم که از کلکسیون کوک برمیداریم(با کلکسیون بچم چیکار داری؟🗿)
جیمین: اوکی پس فعلا
ا/ت: فعلا
(پایان مکالمه)
◇پرش زمانی به داخل خونه◇
ا/ت و نامجون در خونه رو زدن و هوبی در رو باز کرد و کیک رو از دست ا/ت گرفت(تو دستای نامجون هم که قوتی های نوشابه بود) بعد از چیدن میز با خوراکی ها و نوشیدنی ها و چند نوع غذا جیمین به یونگی خبر داد که کوک رو بیاره خونه
کوک: هیونگ میتونی بری خونه خودت نمیخواد باهام بیایی
یونگی: بیا برو🩴... تو خودم میرسونمت
کوک: آخه من با ماشین خودم اومدم
یونگی: اممم... پس با ماشین تو میریم
کوک: اوکیه
(به سمت خونه حرک کردن)
ا/ت: جیمییییییین(عربده) لامپ رو خاموش کن
جیمین: باشه
تهیونگ: یکی کیک رو بگیره تو دستش
نامجون: من میگیرم
ا/ت و جیمین و جین و هوبی و تهیونگ همه باهم: نهههههههه
نامجون:●_●💔
تهیونگ: اصلا خودم برمیدارم
هوبی: وای صدای آسانسور داره میاد
(پشت در)
کوک: هیونگ بیا این کلید
شوگا: خب خودت باز کن
کوک: اوکی
(در رو باز میکنه)
جیمین یهو لامپ رو روشن میکنه و همه باهم آهنگ تولدت مبارک رو میخونن و کوکی همینطور مثل خرگوش ها میخنده(الهی قربونش بشم) ا/ت میره و کوک رو بغل میکنه و تولدش رو بهش تبریک میگه و تهیونگ هم با کیک تو دستش که شمع های روش هم روشن بودن میاد سمت کوک و همونجا کوک آرزو میکه و شمع رو فوت میکه و کل اعضا دست میزنن
ا/ت: تولدت مبارک عشق زندگیم:) امیدوارم تا هزاران سال بتونیم این روز رو جشن بگیریم:)
کوک که زبونش از این همه خوشحالی گرفته: مم..ممنو.. ممنون:)
ا/ت که از گرفتن زبون کوک خندش گرفته دستاشو میندازه روی گردن کوک و اونو میبوسه
اعضا:🗿
ا/ت و کوک همچنان:💋
جیمین: بسه تروخدا:/
تهیونگ: مثل اینکه اینا نمیخوان جدا بشن/=
نامجون: جیمین و تهیونگ و هوبی شما نگاه نکنین واسه شما بدآموزی داره:/
هوبی که چشماشو گرفته
جین داره غر میزنه که الان آخه وقت اینجور چیزاس؟
ا/ت و کوک تمومش میکنن و به ریکشن اعضا میخندن و میرن ادامه تولد و کلی بهشون خش میگذره:)
اینم به مناسبت تولد پسرم🚶🏼♀️🎀🤝🏻
ممنون میشم حمایتم کنی💖💫🎀
۷.۸k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.