P4
P4
* صبح
ویو ا/ت :
صبح با تابش نوری داخل چشمام از خواب بیدار شدم امروز مهمونای ویژه میان رستوران فردا هم باید برم قمار کنم وااای خیلی کار دارم ( کلافه )
+ : بلند شدم و دست و صورتمو شستم و لباسای قشنگی پوشیدم چون امروز مهمون ویژه داریم یه آرایش لایت کردم و رفتم توی اتاق لینا .
+ : لینا بیداری ؟؟ ... لینا ( اروم)
+ : من دارممیرم سرکار تا وقتی بیام تلویزیون ببین و خوراکی بخور برات غذای هم گذاشتم
+ رفتم و رسیدم به رستوران
رئیس : سلام دخترم خوشومدی
+ سلام رئیس ممنونم من برم شروع کنم
رئیس باشه عزیزم فعلا
+ خدافظ
+ شروع کردن پختن غذای های مختلف و ...
* ساعت ۸ شب
+ دیدم یه لیموزین خیلی شیک اومد و حدود ۷ نفر توش بودن با کت شلوار مشکی
خیلی جذاب بودن
رئیس : سلام آقایون خوشومدید
همه : سلام ممنونم ...
رئیس : بفرمایین اینجا بشینین
ا/ت سریع بیا سفارشارو بگیر آقایون گشنشونه
ویو ا/ت :
با صدای رئیس رفتم سمت در و رفتم که سفارششونو بگیرم
+ : سلام خوشومدید آقایون سفارشتان
جین : به به پس خانم ا/ت شمایین
ا/ت : بله سفارشتون
+ : سفارششونو گرفتم رفتم آشپز خونه ولی همش نگاهای یکیو رو خودم حس میکردم فک کنم اسمش تهیونگ بود چون جین صداش زد
+ سفارشارو حاضر کردم و بردم براشون
+ بفرمایین نوش جان ..
تهیونگ : بشین
+ : بله ؟
تهیونگ : کری ؟ گفتم بشین
+ آقا چه طرز حرف زدنه
+ یهو تهیونگ دستشو محکم کوبید روی میز و داد زد
تهیونگ: بتمرگ
+ چ....چشم
تهیونگ : چند سالته
+ ...۱۹
تهیونگ : حالا برو گمشو
+ آقا من بردتون نیستم اینطوری دارین با من صحبت میکنین درست حرف بزنین
تهیونگ : اگه نکنم چی میشه ؟؟
+ بیشعوری خودتو نشون میده
تهیونگ : عه ... باش بچه ها جمع کنین میریم یه جای دیگه
+ چه بهتر برو با گارسونای دیگه مصه گاو رفتار کن
تهیونگ : به کی گفتی گاو؟
+ رفتم توی اشپز خونه بدون اینکه بهش توجه کنم
ویو تهیونگ :
خیلی داشت زیاده روی میکرد عصابم خورد شد بلند شدم رفتیم یه رستوران دیگه ....
فردا کلی کار داشتم
....
شرطا : ۱۰ لایک
۵ تا کامنت ...!
لایک کن بیب (: 🖤🍓🥺🫧
* صبح
ویو ا/ت :
صبح با تابش نوری داخل چشمام از خواب بیدار شدم امروز مهمونای ویژه میان رستوران فردا هم باید برم قمار کنم وااای خیلی کار دارم ( کلافه )
+ : بلند شدم و دست و صورتمو شستم و لباسای قشنگی پوشیدم چون امروز مهمون ویژه داریم یه آرایش لایت کردم و رفتم توی اتاق لینا .
+ : لینا بیداری ؟؟ ... لینا ( اروم)
+ : من دارممیرم سرکار تا وقتی بیام تلویزیون ببین و خوراکی بخور برات غذای هم گذاشتم
+ رفتم و رسیدم به رستوران
رئیس : سلام دخترم خوشومدی
+ سلام رئیس ممنونم من برم شروع کنم
رئیس باشه عزیزم فعلا
+ خدافظ
+ شروع کردن پختن غذای های مختلف و ...
* ساعت ۸ شب
+ دیدم یه لیموزین خیلی شیک اومد و حدود ۷ نفر توش بودن با کت شلوار مشکی
خیلی جذاب بودن
رئیس : سلام آقایون خوشومدید
همه : سلام ممنونم ...
رئیس : بفرمایین اینجا بشینین
ا/ت سریع بیا سفارشارو بگیر آقایون گشنشونه
ویو ا/ت :
با صدای رئیس رفتم سمت در و رفتم که سفارششونو بگیرم
+ : سلام خوشومدید آقایون سفارشتان
جین : به به پس خانم ا/ت شمایین
ا/ت : بله سفارشتون
+ : سفارششونو گرفتم رفتم آشپز خونه ولی همش نگاهای یکیو رو خودم حس میکردم فک کنم اسمش تهیونگ بود چون جین صداش زد
+ سفارشارو حاضر کردم و بردم براشون
+ بفرمایین نوش جان ..
تهیونگ : بشین
+ : بله ؟
تهیونگ : کری ؟ گفتم بشین
+ آقا چه طرز حرف زدنه
+ یهو تهیونگ دستشو محکم کوبید روی میز و داد زد
تهیونگ: بتمرگ
+ چ....چشم
تهیونگ : چند سالته
+ ...۱۹
تهیونگ : حالا برو گمشو
+ آقا من بردتون نیستم اینطوری دارین با من صحبت میکنین درست حرف بزنین
تهیونگ : اگه نکنم چی میشه ؟؟
+ بیشعوری خودتو نشون میده
تهیونگ : عه ... باش بچه ها جمع کنین میریم یه جای دیگه
+ چه بهتر برو با گارسونای دیگه مصه گاو رفتار کن
تهیونگ : به کی گفتی گاو؟
+ رفتم توی اشپز خونه بدون اینکه بهش توجه کنم
ویو تهیونگ :
خیلی داشت زیاده روی میکرد عصابم خورد شد بلند شدم رفتیم یه رستوران دیگه ....
فردا کلی کار داشتم
....
شرطا : ۱۰ لایک
۵ تا کامنت ...!
لایک کن بیب (: 🖤🍓🥺🫧
۲۰.۸k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.